واکاوی سیاست سعودی برای مهار جمهوری اسلامی؛
گروه بین الملل فرهنگ نیوز، کشورهای جامعه بین المللی بر حسب معیارهای متعدد اقتصادی، سیاسی، دموکراتیک، فرهنگی، نظامی و... به چهار دسته قدرت های جهانی، قدرت های منطقه ای، قدرت های داخلی و کشورهای ذره ای تقسیم بندی می شوند. در هر منطقه از جهان فارغ از نقش ابرقدرت ها، این قدرت های منطقه ای هستند که تلاش می نمایند با بهره گیری از ابزارهای گوناگون بر میزان نفوذ و استیلای خویش بر منطقه بی افزایند.
منطقه خاورمیانه نیز در این راستا مستثنی نبوده و چه بسا به دلیل قرار گرفتن در موقعیتی استراتژیک و هم چنین دارا بودن ذخائر عظیم انرژی، محل اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا، محل ظهور ادیان ابراهیمی و... اگر از سایر مناطق بین المللی با اهمیت تر نباشد، کم اهمیت تر نیست. ایران، عربستان سعودی، ترکیه، رژیم صهیونیستی، مصر و عراق در برهه های مختلف تلاش نموده اند خود را به یگانه قدرت منطقه تبدیل نمایند. تقابل رژیم سلطنتی سعودی با حکومت تهران چه در دوره خاندان پهلوی و چه در جمهوری اسلامی در این راستا قابل ارزیابی است.
بالا گرفتن تنش ها میان تهران و ریاض در طول سال های اخیر و به ویژه پس از وقوع بیداری اسلامی در سطح منطقه و تلاش های سعودی جهت کشاندن بحران به درون ایران، ما را بر آن داشت که در این نوشتار به بررسی سیاست عربستان سعودی در ایجاد ناامنی در مناطق مرزی و تشدید اختلاف های قومی-مذهبی داخلی بپردازیم. رشد و نمو جریان های تکفیری به ویژه داعش در عراق و سوریه دلیل اهمیت مسئله فوق می باشد.
نگرانی از وقوع بهار در بیابان
وقوع بیداری اسلامی در سطح منطقه خاورمیانه و سقوط پی در پی دیکتاتورهای منطقه، شیوخ محافظه کار خلیج فارس را بیش از هر زمانی نگران ساخت. در اولین گام و جهت رویارویی با موج بیداری ایجاد شده، رژیم سعودی ضمن بستن منفذ های درونی مبادرت به گسیل ارتش خود تحت عنوان سپر جزیره به بحرین نمود.
فارغ از تدابیر اتخاذ شده در درون، تلاش برای انحراف مسیر بیداری من جمله اسقاط حکومت های ضد غربی در خلال این فرآیند و هم چنین ظهور و بروز جریان های رادیکال از درون کشورهایی که در آن انقلاب به وقوع پیوسته از جمله راه کارهایی بود که ریاض به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم با همکاری برخی متحدین خود مبادرت به انجام آن نمود.
بالا گرفتن تنش ها در سوریه و بحرین و سرایت آن به یمنی که در آن انقلاب به وقوع پیوسته (شکل گیری انصارالله) توام با رشد و نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و حمایت نسبی رژیم سعودی از جریان های سلفی خاورمیانه هم چون داعش، النصره، طالبان و... رویارویی هر چه بیشتر میان تهران و ریاض را فراهم آورد، تا آن جا که طرفین یکدیگر را به تلاش برای سرنگونی خود متهم می نمودند.
پروژه سقوط جمهوری اسلامی
به واقع و با وجود رقابت دیرینه موجود میان تهران و ریاض در طول چند دهه اخیر، هیچ گاه روابط طرفین به میزان سال های پس از انقلاب خصمانه نبوده است. رژیم سعودی در طول بیش از سه دهه اخیر به عنوان متحد راهبردی آمریکا در منطقه از هر اقدامی اعم از نظامی (حمایت از صدام حسین در حمله به ایران) تا اقتصادی ( کاهش قیمت جهانی نفت) جهت سرنگونی جمهوری اسلامی دریغ نورزیده است. واضح ترین خواست سعودی ها را می توان در اسناد منتشر شده پیشین ویکی لیکس یافت که در آن ملک عبدالله پادشاه وقت سعودی از آمریکایی ها می خواهد که با هزینه ریاض سر مار (ایران) را له نمایند.
ناکامی سعودی ها در سقوط بشار اسد و دست برتری متحدین ایران در یمن (انصارالله) در طول ماه های اخیر بر میزان رقابت طرفین افزوده است، به ویژه آن که فرآیند گفتگوهای هسته ای به وضع توافقی میان تهران و شش قدرت جهانی منجر شده است. عربستان سعودی نگران است که با کاهش اختلاف ها میان تهران با اروپا و آمریکا راه برای ترک تازی ایران در منطقه بیش از هرزمانی مهیا گشته و از میزان اهمیت ریاض نزد واشنگتن کاسته شود.
برآورد تحولات منطقه از تغییر بنیادین و یا حداقل تاکتیکی معادلات و هم پیمانی های منطقه حکایت دارد. هم اکنون عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و ترکیه با دیده تردید و نگرانی به اقدامات تهران نگریسته و در پی مهار آن برآمده اند. در این راستا طرح های متعددی نظیر ایجاد بحران مشروعیت از درون، کودتای مخملی، ایجاد ناهنجاری مدنی، بمباران مراکز هسته ای ایران، اتکا به رسانه های اجتماعی جهت نابسامانی در داخل، همکاری با گروه های ضد انقلاب خارج نشین و... را مد نظر قرار داده و سنجیده اند. در ادامه مبحث به نقش عربستان سعودی در ایجاد اختلاف های قومی و مذهبی در ایران و راه کارهای پیش روی این رژیم جهت تحقق این خواسته به عنوان یکی از کلیدی ترین برنامه های رژیم سعودی جهت تضعیف نظام اسلامی می پردازیم.
الف) دمیدن بر نزاع های درونی
بخشی از اقدامات سعودی جهت ایجاد بلوای قومی – مذهبی در ایران را می توان در سیاست مستقیم سعودی در قبال تحولات درونی ایران جستجو نمود.
1. عربستان سعودی یگانه حامی اهل سنت
حکومت سعودی در طول چهار دهه اخیر بارها جمهوری اسلامی را به نقض حقوق اقلیت سنی این کشور متهم نموده است و تلاش نموده به گونه ای مستقیم و یا غیر مستقیم با مداخله در امور ایران خود را مدافع اهل سنت ایران نشان دهد. ارتباط گیری مستقیم با برخی رهبران اهل سنت به ویژه در سیستان و بلوچستان و گلستان، اعطای هزینه های کلان تحت عناوینی هم چون ساخت مسجد، برگزاری مکرر و منظم جلساتی با گروه های وابسته به اهل سنت و... از جمله اقداماتی است که سعودی مرتکب شده است.
اتهامات عربستان در رابطه با نقض حقوق اهل سنت در ایران در حالی است که بنا به اصول متعدد قانون اساسی تمامی شهروندان فارغ از نژاد، دین و مذهب شان با یکدیگر برابر بوده و از حقوقی یکسان برخوردارند. در رابطه با اقدامات و اتهامات مقامات سعودی بایستی ذکر کرد که هم اکنون حکومت سعودی خود بزرگترین متهم نقض حقوق شهروندانش به ویژه شیعیان این کشور محسوب می شود. قریب به 20 درصد جمعیت عربستان را شیعیان اثنی عشری و زیدی تشکیل می دهند که از کمترین حقوق انسانی بی بهره اند.
عربستان سعودی با سرمایه گذاری گسترده در ایران در پی القای این مطلب به اقلیت های قومی و مذهبی در کشور است که حکومت حاکم بر تهران تنها در پی تامین منافع بخش خاصی از جامعه است. سیاست سعودی در این باره را به وضوح می توان در رسانه های بین المللی این کشور مشاهده نمود، به طور نمونه و پس از مرگ یک دختر کرد در مهاباد و تشنج مقطعی پس از آن، العربیه تلاش نمود با تحریک فزاینده بر دامنه بحران بی افزاید. پوشش خبر فوق به حدی در رسانه های عربی بالا گرفته بود که اذهان عمومی را به سوی یک تنش فراگیر در مناطق کرد نشین ایران رسوق داده و مخدوش نمودند. متاسفانه وجود برخی کاستی ها و عدم توازن توسعه اقتصادی و فرهنگی در تمامی مناطق ایران دست آویزی برای تحریک بیشتر برخی گروه های معاند و دشمنان خارجی نظام شده است.
2. رادیکالیزه کردن گروه های فرقه ای
از حکومت سعودی بسان پدر خوانده تمامی گروه های افراطی، سلفی و تروریستی در سراسر جهان نام برده می شود. هم اکنون گروه های متعددی نظیر القاعده، داعش، النصره، شبکه حقانی، طالبان افغانستان و پاکستان، الفتح، جبهه الاسلامیه، بوکوحرام، انصار بیت المقدس و... سراسر جهان اسلام را به آتش کشیده و دامنه فعالیت خویش را جهانی نموده اند، گروه هایی که همگی حمایت مالی، نظامی و ایدئولوژیک سعودی را پشت سر خویش احساس می نمایند.
در رابطه با جمهوری اسلامی نیز بایستی بیان کرد که ایجاد بحران داخلی و زمین گیر شدن ایران بهترین پروژه جهت مهار آن چه بلندپروازی های ایران از سوی عربستان خوانده می شود محسوب می شود در همین راستا سعودی ها هم زمان دو پروژه تحریک مذهبی و مسلح سازی گروه های تروریستی مستقر در مناطق سنی نشین ایران را آغاز نموده اند.
سعودی ها از سویی با اعطای بورسیه های تحصیلی به برخی جوانان سنی زمینه تحصیل آن ها در دانشگاه های مذهبی این کشور و پاکستان را فراهم کرده و زمینه عبور آن ها از مذهب میانه رو حنفی به حنبلی ( وهابی) را به مرور فراهم می آورند و از سویی دیگر با تهییج مذهبی آن ها و به ویژه اقشار سطح پایین زمینه مسلح شدن شان در برابر نظام اسلامی را فراهم می آورند. نگاهی به اعضای گروه های تروریستی نظیر جیش العدل و جندالله و اعترافات رهبر سابق این گروه (عبدالمالک ریگی) به وضوح بیان گر حمایت های تام ریاض از عناصر افراطی و مخرب جهت ایجاد ناامنی در سطح کشور می باشد.
سعودی در طول یک دهه اخیر سرمایه گذاری مالی، ایدئولوژیکی و تسلیحاتی گسترده ای را در مناطق سنی نشین به ویژه در سیستان بلوچستان کرده تا آن جا که به گفته مقامات امنیتی ایران هم اکنون ده ها گروه شبه نظامی در این منطقه بر علیه نظام فعالیت می نمایند. مبارزه برای احقاق حقوق اقلیت های مذهبی و قومی و جهاد بر علیه شیعیان به عنوان کافرین ادعاهایی است که این گروه های تروریستی مورد حمایت سعودی در نبرد بر علیه دولت مرکزی ایران به کار می برند.
بدون تردید و با وجود اقتدار بالای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، گروه های فوق ره به جایی نخواهند برد، اما تحرکات آن ها در مقطع ایجاد بحران در درون کشور نظیر آن چه در فتنه 88 به وقوع پیوست قابل پیش بینی نیست چرا که اساسا کارکرد چنین گروه های تروریستی کوچکی جهت ایجاد نابسامانی و تحرکات مخرب در چنین فضاهایی نمود پیدا می کند.
3. تسلیح گروه های قومی
حمایت سعودی مختص به مناطق سنی نشین نمانده و دامنه آن اقلیت های قومی را نیز فرا گرفته است. ریاض به فراخور ویژگی های گروه های فوق مبادرت به اتخاذ استراتژی نموده است. عرب های ایرانی ساکن خوزستان و مناطق جنوبی کشور همواره یکی از گروه های مورد هدف سعودی بوده است. با وجود اقدامات غیر انسانی رژیم سعودی در قبال اعراب شیعه این کشور، آن ها خود را مدافع عرب های شیعه ایرانی نشان می دهند. سعودی ها در برخورد با اعراب ایرانی بدون اشاره به مواضع ایدئولوژیک شان بر روحیه پان عربی تاکید نموده و در پی شعله ور ساختن تنش های قومی میان اعراب کشورمان با نظام اسلامی هسند.
سرمایه گذاری مالی گسترده، رخنه افکار وهابی در مناطق عرب نشین، ورود اسلحه به خوزستان از طریق عراق و گذرگاه های آبی از جمله اقدامات عربستان سعودی در این راستا محسوب می شود. نگاهی به چگونگی پوشش اخبار و تحولات مناطق عرب نشین به طور نمونه خودسوزی یک شهروند خرمشهر به وضوح حکایت از سیاست قومیت محورانه سعودی در این باره دارد.
تاکید بر شکاف های قومی محدود به عرب ها نبوده و دامنه آن شماری از کردها و آذری ها را نیز در بر می گیرد. تاکید بر گرایش های ناسیونالیستی پان کردی و پان ترکی و دمیدن بر اختلاف های درونی و بزرگ نمایی آن ها در کنار حمایت های بی دریغ مالی از رسانه های وابسته به عناصر تجزیه طلب از دیگر اقدامات سعودی در این مورد است تا آن جا که بنا بر اسناد ویکی لیکس، سفیر سعودی در تهران در نامه ای به وزارت خارجه کشورش خواهان سرمایه گذاری گسترده بر شبکه های تلوزیونی، ماهواره ای و اجتماعی جهت ایجاد رخنه بیشتر در درون جمهوری اسلامی ایران شده است.
ب) سرایت بحران و ناامنی از بیرون به درون
رقابت رژیم سعودی و جمهوری اسلامی در سطح منطقه خاورمیانه امروزه مبحثی است که بر هیچ کسی پنهان نمانده است. طرفین در این رقابت تنگاتنگ به حمایت از جریان های وابسته به خود پرداخته اند. در این میان رژیم سعودی با حمایت پیدا و پنهان از جریان های تروریستی و سلفی اهداف متعدد را دنبال می نماید. تضعیف سازمان ها و جریان های ضد مقاومت در منطقه، بسط نفوذ ایدئولوژیک و نهایتا مهار ایران را می توان اهداف کلان سعودی در این زمینه دانست.
سرمایه گذاری جهت تضعیف جمهوری اسلامی و دمیدن بر اختلاف های قومی مذهبی صرفا منحصر به اقدامات تخریبی درون نبوده و دامنه آن فراتر از حیطه مرزهای کشور قلمداد می شود.
1. مهار ایران توسط تروریست ها
رشد و نمو جریان های تکفیری برای هر یک از کشورهای خاورمیانه دارای پیامدهای داخلی، منطقه ای و بین المللی می باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز از این مقوله مستثنی نبوده و با قرار گرفتن در منطقه استراتژیک خاورمیانه به گونه ای مستقیما در حال نبرد با جریان های تکفیری است. فارغ از حمایت برخی قدرت های منطقه ای و بین المللی نظیر ترکیه و عربستان سعودی از گروه های فوق که غیر قابل کتمان است، رشد این جریان ها به ویژه در کشورهای همسایه ایران و مناطق مرزی تبعات امنیتی گسترده ای را برای کشور در کوتاه مدت و بلند مدت در بر خواهد داشت، امری که می توان آن را بخشی از استراتژی ریاض در توسعه جریان های تکفیری در سطح منطقه دانست.
افغانستان، عراق و پاکستان سه کشور هم مرز با ایران هستند که گروه های تروریستی مدت هاست مبادرت به اقدامات تخریبی در خاک آن ها می نمایند. در عراق گروه تروریستی داعش در برخی مناطق به ویژه استان دیاله در نزدیکی مرزهای ایران پیش آمده اند، در پاکستان جریان های سلفی و ملی گرایان بلوچ عملا استان بلوچستان این کشور را در دست داشته و دولت مرکزی فاقد نظارت و تسلطی بر مرزهای پاکستان با ایران است، در افغانستان نیز علاوه بر فعالیت طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار، هم اکنون زمزمه هایی مبنی بر رشد داعش شنیده می شود، در این میان دولت مرکزی افغانستان به غیر از کابل و برخی مراکز ولایت ها عملا آن گونه که باید و شاید بر خاک کشور استیلا ندارد. نگرانی از فعالیت گروه های تروریستی در نزدیکی مرزهای ایران زمانی افزایش می یابد که بدانیم فارغ از تبعات امنیتی و مخاطرات پیش رو، عمده سکنه مناطق مرزی ایران وابسته به اقلیت های قومی و مذهبی می باشند، اقلیت هایی که می توانند در کشاکش بحران های احتمالی مورد بهره برداری گروه های تروریستی و یا حامیان بین المللی آن ها قرار گیرند. زمزمه تشکیل کشور کردستان در سوریه و قدرت یابی کردها در عراق با رضایت قلبی آمریکا و سعودی همراه بوده و این امید را زنده نموده که دامنه آن به کردستان ایران سرایت نماید.
2.اردوگاه هایی امن برای آموزش و تسلیح تروریست ها
بی گمان از خاورمیانه به عنوان ناامن ترین منطقه جهان نام برده می شود، منطقه ای که در آن هم چنان حل اختلاف ها از طریق گفتگو ناممکن بوده و این قدرت نظامی و تخریبی است که در رقابت های منطقه ای به کار گرفته می شود.
تداوم و افزایش ناامنی در کشورهای همسایه و یا نزدیک ایران فضایی را برای گروه های معارض جمهوری اسلامی و عربستان سعودی مهیا ساخته تا با بهره گیری از خاک کشورهای ثالت به آموزش و تجهیز گروه های مسلح ضد تهران مبادرت ورزند. به طور مثال پاکستان همواره مامن امنی برای رشد و تکثیر گروه های تروریستی افغان و ایرانی محسوب می شده است. عربستان سعودی به دلیل داشتن روابط حسنه با دولت مرکزی پاکستان و ارتباط گسترده با گروه های سلفی موجود در این کشور از خاک پاکستان به عنوان منطقه ای برای آموزش، تسلیح و حمله بر علیه ایران و هم چنین تحریک اقلیت های قومی – مذهبی کشورمان بهره برده است.
هم اکنون برخی رسانه های منطقه از گسیل تعدادی محدود از شهروندان کشورمان (وابسته به اهل سنت) به سوریه و عراق خبر داده اند، شهروندانی که با وعده وعیدهای سعودی و جهت آن چه احقاق حقوق شان نامیده می شود به منطقه اعزام شده و با بهره گیری از خلا موجود امنیتی در عراق و سوریه ضمن مقابله با متحدین جمهوری اسلامی، آموزش های لازم نظامی برای اقدامات خراب کارانه را درون ایران می بینند. وزیر اطلاعات کشورمان چندی پیش از خنثی سازی ده ها عملیات در داخل سخن گفت که توسط عناصر وابسته به تکفیری ها برنامه ریزی شده بود.
فضای ناامن در عراق و سوریه هم چنین مورد استفاده معارضین کرد ایرانی قرار گرفته است تا آن جا که در ماه های اخیر شاهد احیای فعالیت حزب تروریستی دموکرات و کومله بوده ایم. گروه های فوق تحت عناوینی چون مقابله با تکفیری ها و حمایت از کردهای سوریه و عراق به میدان نبرد آمده اند اما به واقع یکی از اهداف آن ها در آینده را می توان رویارویی با نظام اسلامی و مبادرت به اقدامات خراب کارانه دانست، امری که در سخنان معارضین کرد ایرانی به وضوح مشخص است آن جا که می گویند هدف بعدی ما آزادی کردستان شرقی (ایران) است.
3. ائتلافی برای تجزیه ایران
از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تا به امروز عمده قدرت های منطقه ای و بین المللی به دلیل نگرانی از سرایت آرمان های استکبار ستیز و آزادی خواهانه جمهوری اسلامی به مقابله با این نظام برخواسته اند و در این راه از هیچ اقدامی دریغ نورزیده اند.
بسط نفوذ جمهوری اسلامی در طول سال های اخیر در سطح منطقه با نگرانی دو چندان دشمنان نظام اسلامی روبرو شده است تا آن جا که زمینه ائتلاف های مستحکمی را فراهم آورده که تنها هدفش تضعیف و یا سرنگونی نظام اسلامی است. موشه یعلون وزیر جنگ اسرائیل در خلال مذاکرات هسته ای تهران با غرب صراحتا از وجود ائتلافی نانوشته میان تل آویو و ریاض خبر داد، ائتلافی که پی مهار قدرت و نفوذ ایران در منطقه است.
افزایش نفوذ فزاینده جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جامعه بین المللی طبعا زمینه کاهش نفوذ سایر قدرت های منطقه ای هم چون مصر، عربستان، ترکیه، اسرائیل و قدرت های جهانی هم چون آمریکا خواهد شد، لذا قدرت های فوق به اتخاذ رویکردهایی جهت مقابله با آن چه زیاده خواهی تهران می نامند مبادرت خواهند ورزید. سرمایه گذاری بر شکاف های قومی – مذهبی داخل و تشدید آن بی گمان یکی از رویکردهای فوق خواهد بود چرا که عمده کشورهای یاد شده هر یک منافع را در تجزیه ایران می یابند.
ایالات متحده آمریکا سال هاست که در پی اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید گام بر می دارد، طرح هایی که شرط ایجاد خاورمیانه ای دموکراتیک را تجزیه کشورها من جمله ایران جستجو می کند. تجزیه ایران و تشکیل کشوری کرد نشین نیز از دیرباز به عنوان یکی از آرمان های رژیم صهیونیستی محسوب می شده است. تل آویو جهت شکست انزوای خود در پی یافتن متحدینی جدید در منطقه است و از دیرباز از طرح تشکیل کشوری کرد حمایت می نموده است. تجزیه ایران بی گمان زمینه تضعیف تهران را فراهم خواهد آورد، طارق عزیز وزیر خارجه وقت صدام حسین در ابتدای جنگ هشت ساله صراحتا اظهار داشته بود که 5 ایران به مراتب ضعیف تر از یک ایران واحد خواهد بود، بنابراین تجزیه ایران عملا تهران را به عنوان رقیبی منطقه ای برای آنکارا، قاهره، ریاض و تل آویو از دور خارج خواهد نمود.
نکته حائز اهمیت در این میان آن که رژیم سعودی با اتکا به درآمدهای هنگفت نفتی همواره از اجرای پروژه های ضد ایرانی دفاع نموده و به متحدین خود اعلام نموده که حاضر است تمامی هزینه های اقدامات ضد ایرانی اعم از حمله ی نظامی، اسقاط نظام و... را به تنهایی متحمل شود.
خنثی سازی پروژه تنش قومی-مذهبی
رهبری معظم انقلاب اسلامی در سخنانی مهم چندی پیش در مراسم دانشآموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین (ع) فرمودند: «بنده خبرهایی دارم که دشمنان ما با همراهی برخی مسئولان سفیه منطقه خلیجفارس درصدد هستند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند.»
پروژه ایجاد شکاف میان اقوام و مذاهب ایرانی محدود به ماه ها و سال های اخیر نبوده و پیشینه ای به قدمت نظام جمهوری اسلامی دارد، چنان چه با وقوع انقلاب اسلامی شاهد ایجاد بحران هایی در مناطق مرزی و اقلیت نشینی هم چون گنبد، خوزستان، سنندج، پاوه و... بوده ایم. با این حال و با افزایش وزن و جایگاه منطقه ای تهران به ویژه در سال های پس از بیداری اسلامی شاهد تحرکات مخرب دشمنان نظام اسلامی در بهره گیری از این حربه بوده ایم. در این میان عربستان سعودی به عنوان بزرگترین رقیب فکری، منطقه ای و اقتصادی کشورمان گوی سبفت در ایجاد تنش های فرقه ای و قومی در ایران را از سایرین ربوده و تمامی همت خود را بر این امر گذارده است.
مقابله با تبعیض های قومی و مذهبی از همان بدو انقلاب اسلامی تا کنون همواره به عنوان یکی از اصول بنیادین نظام اسلامی و رهبران آن بوده است. فارغ از کاستی های موجود در جمهوری اسلامی در احقاق حقوق تمامی اقلیت های کشور، بر مسئولین کشورمان است که جهت رویارویی با این حربه خطرناک پیشاپیش به ارائه راهکارهایی عملیاتی بپردازند.
سرکوب تکفیری ها ضرورتی مبتنی بر منافع ملی و منطقه ای
مقابله با اهداف شوم بیگانگان در راستای ایجاد اختلاف های قومی و مذهبی در ایران راه کارهای مختلفی را می طلبد، راه کارهایی که بخشی از آن ها را در درون سیستم سیاسی و بخشی را بیرون نظام سیاسی می توان جستجو نمود. تاکید بر وحدت حول محور اسلام فارغ از وابستگی به هریک از مذاهب و اقوام، توسعه همه جانبه و متوازن در امر اقتصاد، ایجاد فضایی مبتنی بر گفتگو در جهان اسلام برای کاهش اختلاف های فرقه ای، مشارکت سیاسی اقلیت های داخلی، برقراری مناسبات امنیتی با کشورهای همسایه برای مهار گروه های تروریستی و... در این راستا می باشد.
برآورد تحولات منطقه ای و استراتژی ضد ایرانی دشمنان نظام اسلامی گواه آن است که فارغ از موارد ذکر شده که هر یک پروسه خاص خود را می طلبد، مهم ترین و ضروری ترین اقدام در مقطع کنونی را که مخاطرات بالای امنیتی و سیاسی برای کشور دارد می توان مقابله و سرکوب گروه های ترویستی و خشکاندن ریشه های آن ها دانست.
به واقع رشد این گروه ها و در صدر آن ها داعش و نزدیکی شان به مناطق مرزی امنیت کشور را به خطر انداخته و ضرورت منافع ملی ایجاب می کند که نیروهای نظامی کشور به هر طریقی جهت سرکوب این گروه متوسل شوند. توسعه نفوذ داعش علاوه بر ناامنی احتمالی مانع از ورود سرمایه های خارجی به کشور و منطقه شده و هم چنین زمینه رشد افکار سلفی گری در کشورهای همسایه و داخل را فراهم خواهد کرد.
در سطح منطقه ای نیز رشد و سیطره داعش در اولین گام امنیت شیعیان منطقه و اماکن مقدس شان نظیر کربلا و سامرا و... را به مخاطره انداخته است. تجربه نشان داده که حضور داعش در چنین مناطقی ضمن تخریب امکان اسلامی با اعدام های دسته جمعی شیعیان و سایر اقلیت های مذهبی و قومی همراه بوده است، لذا ضرورت دارد پیش از رشد فزاینده این گروه به راه های مهار آن اندیشید. به واقع گستره کنونی که داعش بر آن استیلا داشته و احتمال رشد آن تمامی کشورها و سازمان های وابسته به جریان مقاومت و جمهوری اسلامی را تهدید می نماید، بنابراین ضرورت دارد بر مبنای حفظ منافع منطقه ای مان به شدت به سرکوب تروریسم بپردازیم.
ذهنیت منفی افکار عمومی منطقه و جامعه بین المللی نسبت به اقدامات داعش می تواند دست مسئولین امنیتی و نظامی کشورمان در سرکوب تکفیری ها را بیش از پیش باز گذارده و با ایجاد اتحادها و ائتلاف هایی به مقابله با این جریان پرداخت.
ممانعت از سو استفاده رژیم صهیونیستی از وجود جریان تکفیری و به حاشیه راندن مسئله فلسطین، حضور استعمار گران در منطقه به بهانه های متعدد، ممانعت از تجزیه کشور های منطقه و در راس آن ها سوریه و عراق و جلوگیری از سرایت این امر به کشور و ترمیم چهره واقعی اسلام رحمانی از دیگر سیاست هایی است که می توان با سرکوب و نابودی داعش زمینه تحقق آن ها را فراهم آورد.