چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (ع(
مؤ لف : عبداللّه صالحى
فهرست:
پیشگفتار
خلاصه حالات چهاردهمین معصوم : دوازدهمین اختر امامت
در مدح دوازدهمین اختر امامت
میلاد سعادت بخش
فایده عطسه و برخورد با آن
جواب چهل مسئله مشکل از کودکى خردسال
تشخیص حرام و حلال براى کودکى خردسال
ظهور از پشت پرده با خصوصیّات
او را نخواهید دید
فقط حجّت بر حجّت نماز مى خواند
مشورت با آینده نگر آگاه
علائم و نشانه هاى قبل از ظهور نور
حوادث ظهور و خروج نور
قانون پیاده رو و سواره
همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود
ظهور نور در مدینه و اعدام دو جنایت کار
تهیّه آذوقه لشکر امام زمان (عجّ)
پیراهن یوسف و ابراهیم کجاست ؟
سرزنش در برگرداندان هدایا
ریگ طلا در طواف کعبه
خلیفه تمام انبیاء و ائمّه در شهر کوفه
هفده نوع اطّلاعات
خصوصیّات حضرت از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله
ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها
خصایص حضرت حجّت علیه السلام
مردى کهن سال با شکل جوانى
شهرسازى و تخریب و کُندى حرکت اءفلاک
ظهور نور و انتقام از ظالم
قاتل شیطان کیست ؟
آشنائى به درون و استجابت دعا
درخواست مطالبات سفارشى
دریافت وجوهات و تعیین نماینده
اوّلین برنامه عملى پس از ظهور و قیام
جبرئیل اوّلین بیعت کننده در کعبه الهى
سیره و روش تشکیل حکومت جهانى
خبر از درون میهمان مسافر و پذیرائى
نابودى آثار ظالمان و قتل مخالفان بعد از بیان حجّت
زیارت امام حسین (ع ) و همراهى با یکى از مخالفین
راهنمائى و کمک به حاجى اسدآبادىِ گم گشته
تقسیم عادلانه و حکم بر حقایق مذاهب
مهمان نوازى و هدایت
جواب نامه و ناراحتى از برگشت هدیه
اطّلاعیه اى بر غیبت کبرى
منقبت دوازدهمین ستاره هدایت
پنج درس ارزشمند و آموزنده
اظهار محبّت نسبت به حضرت مهدى (عجّ)
چهل حدیث گهربار منتخب
پیشگفتار
به نام هستى بخش جهان آفرین
شکر و سپاس بى منتها، خداى بزرگ را، که ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقیم ، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت صلوات اللّه علیهم اجمعین هدایت نمود.
بهترین تحیّت و درود بر روان پاک پیامبر عالى قدر اسلام حضرت محمّد صلى الله علیه و آله ؛ و بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، خصوصا دوازدهمین خلیفه بر حقّش حضرت مهدى موعود عجّل اللّه فرجه الشّریف .
و لعن و نفرین بر دشمنان و مخالفان اهل بیت رسالت که در حقیقت دشمنان خدا و قرآن مى باشند.
نوشتارى که در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد، برگرفته شده است از زندگى سراسر آموزنده آن شخصیّت ممتاز و والائى که تمام ملّت ها - هر یک به عنوانى - در انتظار ظهور مبارکش هستند و تمام انبیاء و اوصیاء به عنوان مهدى موعود علیه السلام بر وجود آن حضرت بشارت داده اند.
و چون ظهور نماید، حضرت عیسى مسیح علیه السلام فرود آید و پشت سرش نماز جماعت بخواند؛ و حضرتش جهان را پر از عدل و داد نماید؛ و نیز به برکت وجود پرافتخارش زمین و آسمان برکات خود را بر مؤمنین و بندگان صالح ، وافر گردانند.
و جدّ بزرگوارش حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله ضمن حدیثى طولانى فرمود:
همانا خداوند متعال ، نطفه فرزندم مهدى علیه السلام را مبارک و پاک و پاکیزه قرار داده است ، بندگان با ایمان به برکت وجود او شادمان خواهند بود.
همچنین خداوند متعال عهد و میثاق ولایت او را از همگان ، برایش گرفته است ، او هدایت گر و سعادت بخش مؤمنین خواهد بود، او سبب عزّت و شرافت بندگان صالح ؛ و سبب ذلّت و خوارى مخالفان و منافقان مى باشد.
هنگام ظهور و خروجش ، جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و دیگر یاران پشت سر او حرکت مى نمایند و... .
آیات شریفه قرآن ، احادیث قدسیّه و روایات بسیار با سندهاى مختلف در منقبت و شخصیّت آن خاتم اوصیاء و فریاد رس مظلومان ، در کتاب هاى مختلف به زبان هاى گوناگون وارد شده است .
و این مجموعه مختصر، ذرّه اى از قطره اقیانوس بى کران حیات بخش ، وجود جامع و کامل آن امام همام مى باشد، که برگزیده و گلچینى است از ده ها کتاب معتبر(1) در جهت هاى مختلف : عقیدتى ، سیاسى ، فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى ، اخلاقى ، تربیتى و ... .
باشد که این ذرّه دلنشین و لذّت بخش مورد استفاده و إفاده عموم ، خصوصا جوانان عزیز قرار گیرد.
و ذخیره اى باشد (لِیَوْمٍ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون إِلاّ مَنْ اءتَى اللّه بِقَلْبٍ سَلیم لى وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ لَهُ عَلَیَّ حَقّ) انشاءاللّه تعالى .
مؤلّف
خلاصه حالات چهاردهمین معصوم : دوازدهمین اختر امامت
آن حضرت نزدیک طلوع فجر، روز جمعه ، نیمه ماه شعبان ، سال 254 هجرى قمرى (2) در شهر سامراء به طور مخفى و پنهان از دید عموم ، پا به عرصه وجود نهاد.
نام : م ح م م د (3) صلوات اللّه و سلامه علیه ؛ و عجّل اللّه تعالى فى فرجه الشّریف .(4).
کنیه : ابوالقاسم ، ابوجعفر و... .
لقب : بیش از نهصد لقب براى حضرتش ذکر کرده اند که در کتب مختلف موجود مى باشد از آن جمله : مهدى ، حجّت ، منتقِم ، بقیة اللّه الا عظم ، قائم آل محمّد، صاحب الزّمان و... .
پدر: امام حسن عسکرى صلوات اللّه و سلامه علیه .
مادر: به نام هاى نرجس ، ملیکه ، ریحانه ، صیقل و سوسن معروف است .
نقش انگشتر: (أنَا حُجَّةُ اللّهِ وَ خاصَّتُهُ).
دربان : چهار نفر به نام هاى عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان ، حسین بن روح ، علىّ بن محمّد سمرى ، در غیبت صغرى وکالت و وساطت حضرت را بر عهده داشته اند.
جریان ولادت آن حضرت ، همانند حضرت موسى کلیم علیه السلام در کنار کاخ طاغوت زمان ، مخفى و پنهان از دید جاسوس ها و عموم مردم انجام گرفت .
حضرت داراى دو غیبت بوده است : یکى غیبت صغرى - که حدود هفتاد و پنج سال به طول انجامید - و دیگرى غیبت کبرى مى باشد - که تقریبا از سال 330 هجرى قمرى شروع شد.
و از آن زمان به بعد براى حضرت ، وکیل و نائب خاصّ معرّفى و معیّن نشده است ، بلکه مجتهدین جامع الشّرایط - به عنوان وکیل و نائب عامّ - امور جامعه را بر عهده داشته و دارند.
آن حضرت در همین جامعه ، بین افراد رفت و آمد و در مجالس به صورت ناشناس شرکت مى نماید؛ و نیز همه را مى بیند و شاهد اعمال همگان خواهد بود.
ولى دیگران هم گرچه او را مى بینند، امّا شخص حضرتش را نمى شناسند که کدام یک از اشخاص مى باشد.
افراد بسیارى در غیبت کبرى به محضر مبارکش شرفیاب شده اند و کسب فیض کرده اند.
علائم و نشانه هاى متعدّد و گوناگونى جهت ظهور و قیام آن حضرت ، توسّط معصومین علیهم السلام بیان و مطرح شده است ، که در کتاب هاى مختلف اهل سنّت و شیعه به طور مشروح و مبسوط مذکور مى باشد.
وقتى حضرت در مکّه معظّمه ظهور نماید، 313 نفر از اصحاب و فرماندهان او از اطراف و شهرهاى مختلف در کنار کعبه الهى جمع شوند و در دست هر کدام شمشیرى خواهد بود.
و سپس منادى بین زمین و آسمان گوید: این مهدى موعود است که ظهور کرده و به شیوه حضرت داوود و سلیمان علیهماالسلام قضاوت خواهد نمود و بیّنه و شاهد، لازم ندارد.
طبق آنچه در روایات آمده است : حکومت آن حضرت بین هفت تا نُه سال به طول خواهد انجامید.(5)
مدّت امامت : حضرت بنابر مشهور بین روایات ، روز جمعه ، نُهم ربیع الاوّل ، سال 260 هجرى قمرى پس از شهادت پدر بزرگوارش ، در سنین پنج سالگى به منصب و مقام عظمى و والاى امامت و خلافت نائل گردید.
و از آن زمان تاکنون حدود 1157 سال مى باشد و در آینده تا هر لحظه که خداوند متعال اراده نماید، امامت و هدایت جامعه را به عهده خواهد داشت .
مدّت عمر: آن حضرت حدود پنج سال ، هم زمان با پدر بزرگوارش حضرت ابومحمّد، امام حسن عسگرى علیه السلام بوده و پس از آن تا این زمان - که روى هم 1162 سال باشد - عمر پربرکت آن حضرت مى باشد و در آینده تا هر زمان که خداوند بخواهد، تداوم خواهد یافت .
نماز امام زمان علیه السلام دو رکعت است ، که در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و چون به جمله (إیّاک نعبد و ایّاک نستعین ) برسد، صد مرتبه آن را تکرار نماید؛ و بعد از سوره حمد، یک مرتبه سوره توحید خوانده مى شود، همچنین هر یک از ذکر رکوع و سجود را هفت مرتبه بگوید.
و چون سلام نماز را دهد، تسبیح حضرت زهراء علیها السلام را بگوید و در بعضى عبارات آمده است که بعد از آن ، نیز صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود.
و بعد از آن ، حوائج مشروعه خود را از خداوند طلب نماید.(6)
در مدح دوازدهمین اختر امامت
سحر از دامن نرجس ، برآمد نوگلى زیبا |
گلى کز بوى دلجویش ، جهان پیر شد برنا |
زهى سروى که الطافش ، فکنده سایه بر عالم |
زهى صبحى که انفاسش ، دمیده روح در اعضا |
سپیده دم ز دریاى کرم برخواست امواجى |
که عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا |
به صبح نیمه شعبان تجلّى کرد خورشیدى |
که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا |
چه مولودى که همتایش ندیده دیده گردون |
چه فرزندى که مانندش ، نزاده مادر دنیا |
به صولت تالى حیدر، به صورت شبه پیغمبر |
به سیرت مظهر داور، ولىّ والى والا |
قدم در عرصه عالم ، نهاده پاک فرزندش |
که چِشم آفرینش شد، ز نورش روشن و بینا |
به پاس مقدم او شد، مزیّن عالم پائین |
ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا |
چو گیرد پرچم (انّا فتحنا)، در کف قدرت |
لواى نصرت افرازد، بر این نُه گنبد خضراء |
شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد |
بتاب اى کوکب رحمت ، بر افکن پرده از سیما |
تو گر عارض بر افروزى ، جهان شود روشن |
تو گر قامت برافرازى ، قیامت ها شود برپا |
تو گر لشگر برانگیزى ، سپاه کفر بُگریزد |
تو گر از جاى برخیزى ، نشیند فتنه و غوغا |
بیا اى کشتى رحمت ، که دریا گشت طوفانى |
چو کشتیبان توئى ، ما را چه غم از جنبش دریا |
خوش آن روزى که برخیزد، ز کعبه بانگ جاء الحقّ |
میلاد سعادت بخش
مورّخین و محدّثین بسیارى در کتاب هاى خود آورده اند:
حکیمه دختر امام محمّد جواد و عمّه امام حسن عسکرى علیهماالسلام حکایت کند:
روزى منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام بودم ، چون خورشید غروب کرد، از جاى برخاستم تا به منزل خودمان بروم .
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: اى عمّه ! امشب را در منزل ما باش ، در این شب نوزادى کریم و عزیز به دنیا مى آید، نوزادى که خداوند زمین را به وسیله او حیات مى بخشد، او حجّت خداوند متعال خواهد بود.
چون نگاهى به مادرش نرجس کردم ، آثار حمل در او ندیدم ؛ وقتى موضوع را براى امام حسن عسکرى علیه السلام اظهار داشتم ، حضرت فرمود: نزدیک طلوع فجر وعده الهى ، عملى خواهد شد و سپس افزود: داستان حمل و زایمان او همانند حضرت موسى علیه السلام مخفى و ناگهانى است .
آن روز را روزه بودم ، بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل حضرت افطار کردم و در رختخواب دراز کشیدم ، نیمه شب براى نماز شب برخاستم ، نرجس نیز بلند شد و نماز شب خواند، حضرت مرا صدا کرد و فرمود: اى عمّه ! مشیّت الهى نزدیک است .
بعد از آن مشغول قرائت قرآن گشتم ، ناگهان نرجس ناله اى کرد، سریع نزد او رفتم ، و ملاّفه اى روانداز روى آن مخدّره انداختم و پس از ساعتى کوتاه صدائى شنیدم ، همین که ملاّفه را کنار زدم ، چشمم افتاد به نوزادى که در حال سجده بود.
او را در بغل گرفتم ، بسیار تمیز و خوشبو بود، در همین بین امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: اى عمّه ! فرزندم را بیاور.
هنگامى که نوزاد خود را در برگرفت ، اظهار داشت : اى عزیزم ! سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و با زبان فصیح گفت : (أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له ، و أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه )، سپس نام یازده امام را یکى پس از دیگرى بر زبان آورد و بر آن ها صلوات و تحیّت فرستاد.
چون صبح شد خدمت امام حسن عسگرى علیه السلام آمدم تا نوزاد را بار دیگر بنگرم ولى او را نیافتم ، گفتم : اى مولاى من ! نوزاد عزیز کجاست ؟
فرمود: همان طور که حضرت موسى علیه السلام به ودیعه رفت ، نوزاد ما هم به ودیعه رفته است .
و چون روز هفتم شد و بر آن حضرت وارد شدم ، فرمود: اى عمّه ! نوزادم را بیاور، وقتى به اتاق درونى رفتم ، نوزاد را مشاهده کردم و او را در بغل گرفته و بوسیدم .
همین که او را نزد پدر بزرگوارش آوردم ، همانند روز اوّلى که به دنیا آمده بود، شهادتین را گفت ، پس از آن امام عسکرى علیه السلام زبان مبارک خود را در دهان نوزاد عزیز قرار داد و نوزاد، زبان پدر را همانند شیر و عسل مى مکید.
پس از آن ، امام علیه السلام فرمود: عزیزم ! سخن بگو.
نوزاد مجدّدا، همانند قبل پس از شهادتین ، یکایک ائمّه علیهم السلام را نام بُرد و صلوات و سلام بر آن ها فرستاد.
سپس این آیه شریفه قرآن را تلاوت نمود:
وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاْ رْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهْمُ فِى الاْ رْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ.(8)
و بعد از آن ، نام کتاب هائى را که بر حضرت شیث ، ابراهیم ، ادریس ، نوح ، هود، صالح ، موسى و عیسى علیهم السلام نازل شده بود، بر زبان شیرین و مبارک خویش جارى نمود.(9)
فایده عطسه و برخورد با آن
مرحوم شیخ صدوق ، طوسى ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم ، به نقل از نسیم - خادم امام حسن عسکرى علیه السلام - حکایت کنند:
هنگامى که حضرت صاحب الزّمان علیه السلام از رحم مادر به دنیا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ و در همین لحظه نگهان عطسه اى کرد و سپس اظهار داشت : (الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد و آله ).
بعد از آن با کمال فصاحت فرمود: ظالمان و ستمگران گمان کرده اند که حجّت و ولىّ خداوند متعال زایل و نابود شونده است ، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن و بیان حقایق داده شود، همانا شکّ و شُبهه از بین خواهد رفت .
همچنین به نقل از نسیم خادم حکایت نمانند:
یک شب پس از آن که حضرت مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف ) تولّد یافت ، چند روزى بعد از آن به محضر مبارک آن حضرت شرفیات شدم ، هنگامى که نشستم عطسه کردم .
حضرت در حقّ من دعائى کرد و فرمود: (یَرْحَمُکَ اللّهُ).
من از محبّت و دعاى حضرت ، بسیار خوشحال شدم .
سپس به من فرمود: اى نسیم ! آیا مى خواهى تو را به نتیجه و فایده عطسه آشنا سازم ؟
عرضه داشتم : بلى ، فدایت گردم .
حضرت در همان موقعیّتى که تازه به دنیا آمده بود، فرمود: (هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةُ أ یّامٍ) یعنى ؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در اءمان مى دارد.(10)
جواب چهل مسئله مشکل از کودکى خردسال
سعد بن عبداللّه قمى حکایت نماید:
روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشکل را طرح و تنظیم نمودم تا از سرور و مولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسکرى صلوات اللّه علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم .
از شهر قم به همراه بعضى دوستان حرکت کردیم ، هنگامى که وارد شهر سامراء شدیم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم .
همین که وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و کودکى خردسال را - که چون ستاره مشترى مى درخشید - روى زانوى خود نشانیده بود.
امام عسکرى علیه السلام به ما اشاره نمود که جلو بیائید و در نزدیکى ما بنشینید.
پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتیم و نشستیم و سپس مسائل خود را به طور کلّى مطرح کردیم .
امام حسن عسکرى صلوات اللّه علیه پس از شنیدن سخنان و مسائل ما، اشاره به کودک نمود و اظهار داشت : اى فرزندم ! جواب شیعیان خود را بیان کن .
پس ناگهان ، آن کودک لب به سخن گشود و تمامى سؤ ال هاى ما را یکى پس از دیگرى جواب کافى داد.
و بعضى سؤال ها را پیش از آن که مطرح کنیم ، خود کودک مطرح مى نمود و جواب آن را مى داد، به طورى که همه ما مبهوت و متحیّر گشتیم که این کودک خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت کافى دارد و با بیان شیوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مى نماید؟!
پس از آن ، امام حسن عسگرى صلوات اللّه علیه متوجّه من شد و فرمود: اى سعد بن عبداللّه ! براى چه از قم به این جا آمده اى ؟
عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چون عشق زیارت و دیدار شما را داشتم ، بدین جا آمده ام .
حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائى را که تهیّه و تنظیم نموده بودى ، چه شد؟
پاسخ دادم : آماده و موجود مى باشد.
فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدى موعود علیه السلام آنچه مى خواهى سؤ ال کن .
و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح کردم ، از آن جمله عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! تاءویل و تفسیر کهیعص چیست ؟
کودک در حالى که روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: این حروف ، رموز و اخبار غیبى الهى است که خداوند متعال در رابطه با حضرت زکریّا پیغمبر علیه السلام بیان نموده است ؛ چون زکریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید.
لذا جبرئیل علیه السلام نازل شد و آن اسامى مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زکریّا علیه السلام یادى از آن اسامى : (محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن ، حسین علیهم السلام ) مى کرد، هر نوع مشکل و ناراحتى که داشت ، حلّ و بر طرف مى گردید.
امّا هرگاه نام حسین علیه السلام بر زبان جارى مى نمود و به یاد آن حضرت مى افتاد، غم و اندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ و افسرده خاطر مى گردید.
پس روزى اظهار داشت : خداوندا! علّت چیست که هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور مى شوم ، دلم آرام مى گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد مى کنم محزون گردیده و در چشمانم اشک حلقه مى زند؟!
خداوند متعال کهیعص را در جواب حضرت زکریّا علیه السلام برایش فرستاد؛ و تمامى اخبار و جریاناتى را که بر امام حسین علیه السلام مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز کلّى برایش بیان نمود:
(کاف ) یعنى ؛ کربلاء و حوادث آن ، (هاء) اشاره به هلاکت و شهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم ، (یاء) یزید - بن معاویه است - که بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، (عین ) اشاره به عطش و تشنگى آن حضرت و اصحاب مى باشد؛ و (صاد) صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.
سپس آن کودک در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زکریّا علیه السلام این خبر را - از فرشته الهى یعنى ؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زارى مى کرد.
و در پایان افزود: حضرت یحیى پیغمبر و امام حسین علیهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگى به دنیا آمدند.(11)
تشخیص حرام و حلال براى کودکى خردسال
احمد بن اسحاق یکى از اصحاب و کسانى بود که وجوهات شیعیان را جمع آورى مى کرد و خدمت امام حسن عسکرى علیه السلام تقدیم مى نمود، او حکایت نماید:
روزى به قصد تحویل مقدار قابل توجّهى وجوهات شرعیّه به همراه تعدادى سؤ ال در مسائل مختلف ، به محضر مبارک امام حسن عسکرى علیه السلام عازم سامراء شدم .
و چون وارد شهر سامراء گشتم ، به سمت منزل آن حضرت حرکت نمودم ، هنگامى که به منزل رسیدم ، اذن دخول طلبیده و وارد شدم ، چشمم به کودکى خردسال افتاد که بر زانوهاى حضرت نشسته و بسیار خوش سیما و نورانى بود.
همین که کیسه هاى پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم ، امام علیه السلام نگاهى به کودک نمود و فرمود: اى پسرم ! این اموال از شیعیان و دوستان تو مى باشد، آن ها را باز کن و تحویل بگیر.
ناگهان کودک اظهار داشت : اى پدر! و اى سرورم ! آیا جایز است که دست به سوى اموالى دراز کنم که آغشته به حرام است ؟!
سپس امام حسن عسکرى علیه السلام خطاب به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: آنچه در کیسه ها مى باشد، بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن ها را از یکدیگر جدا نماید.
چون یکى از کیسه ها را خدمت حضرت نهادم ، کودک فرمود: این مال فلان شخص است که در فلان محلّه شهر قم سکونت دارد و مقدار آن 72 دینار است که بابت فروش باغ ارثیه پدرش و نیز فروش هفت عدد پیراهن و کرایه مغازه هایش مى باشد.
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: عزیزم ! صحیح گفتى ، اکنون بگو کدام حرام است ؟
کودک اظهار داشت : در این کیسه یک دینار مشکوک ، از اهالى شهر رى مربوط به فلان تاریخ مى باشد که مغشوش مى باشد.
بعد از آن اشاره به یکى دیگر از کیسه ها نمود و فرمود: و امّا صاحب این کیسه فلانى است که در فلان شهر مقدار یک مَن و یک چارک نخ ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد و چون مدّتى طولانى سپرى شد، نخ ها را دزد به سرقت برد.
و صاحب نخ ها نسّاج را تکذیب و جریمه کرده و به جاى آن ، یک مَن و نیم غرامت گرفت .
پس یک دینار با تکّه اى پارچه در این کیسه از چنین راهى به دست آمده است که حرام مى باشد.
سپس کودک به سوّمین کیسه اشاره نمود و اظهار داشت : آنچه درون آن است ، مال فلان شخص است که در فلان محلّه قم زندگى مى کند و مقدار هفتاد دینار مى باشد که نباید دست زده شود.
امام حسن عسگرى علیه السلام سؤال نمود: چرا؟
فرزند جواب داد: چون این ها بابت فروش گندم هائى است که مالک با کشاورز اختلاف داشتند و مالک سهم کشاورز را کمتر از حقّش داد.
پدر فرمود: بلى ، صحیح است .
پس از آن کودک فرمود: اى احمد بن اسحاق ! این اموال را به صاحبانش برگردان ، ما نیازى به آن ها نداریم .
و اکنون کیسه آن پیرزن را بیاور.
احمد گفت : من به طور کلّى آن کیسه را فراموش کرده بودم ...(12)
آرى براى امام معصوم ، چون از طرف خداوند متعال منصوب است ، سنّ و سال ، موقعیّت مطرح نیست ؛ بلکه هر زمان هر چه اراده نماید حاصل خواهد شد و به همه امور آگاه مى گردد.
پس مواظب اعمال و گفتار خود در تمام حالات باشیم که امام زمان ، روحى له الفداء و سلام اللّه علیه غافل نخواهد بود.
ظهور از پشت پرده با خصوصیّات
یکى از اصحاب امام حسن عسکرى علیه السلام به نام یعقوب بن منقوش حکایت کند:
روزى به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم ، حضرت داخل ایوان جلوى یکى از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام علیه السلام پرده اى جلوى درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! امام و صاحب ولایت بعد از شما کیست ؟
فرمود: پرده را بالا بزن ، تا متوجّه شوى !
همین که پرده را بالا زدم ، کودکى پنج ساله را در قیافه نوجوانى ده ساله با این خصوصیات نمایان شد:
چهره سفید و نورانى ، ابروانى کشیده و با فاصله ، کفان دست درشت و غلیظ، شانه هاى بزرگ و بافاصله و در سمت راست گونه اش خالى سیاه وجود داشت .
سپس آن کودک ، با وقار و هیبتى مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى علیه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر، روى زانویش نشست .
بعد از آن امام عسکرى علیه السلام به من فرمود: اى یعقوب ! این کودک بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود.
همین که سخن پدر تمام شد و او را معرّفى نمود، از روى زانوى پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: اى عزیزم ! اى پسرم ! در حال حاضر داخل برو و مخفى باش تا آن هنگامى که خداوند متعال اراده کند.
و چون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسکرى علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى یعقوب ! اکنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر کن که چه مى بینى ؟
پس طبق فرمان امام علیه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه کردم کسى را نیافتم ؛ و متوجّه شدم که حجّت خدا از چشم ها ناپدید و غایب شده است .(13)
او را نخواهید دید
مرحوم شیخ طوسى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از علىّ بن بلال بغدادى - که یکى از اصحاب امام عسکرى علیه السلام مى باشد - حکایت کند:
روزى به همراه عدّه اى از علماء و بزرگان حضور مبارک امام حسن عسکرى علیه السلام رسیدیم تا آن که از آن حضرت درباره امام و حجّت بعد از او جویا شویم .
همین که وارد مجلس حضرت شدیم ، مشاهده کردیم که بیش از چهل نفر در منزل آن حضرت ، اجتماع نموده اند.
عثمان بن سعید عَمرى حرکت کرد و ایستاد، سپس اظهار داشت : یابن رسول اللّه ! مى خواهم از چیزى سؤال نمایم که شما خود نسبت به آن آگاه هستى .
حضرت فرمود: فعلاً بنشین .
بعد از آن ، امام حسن عسکرى علیه السلام با حالت غضب حرکت نمود و خواست که از مجلس خارج شود، فرمود: کسى بیرون نرود تا من برگردم .
چون لحظاتى گذشت ، حضرت مراجعت نمود و با صدائى بلند فرمود: اى عثمان بن سعید!
و عثمان بن سعید با شنیدن سخن حضرت ، از جاى خود برخاست و سر پا ایستاد.
امام علیه السلام اظهار داشت : آیا مایل هستى که شما را به آنچه مى خواهید، خبر بدهم ؟
همگان گفتند: آرى ، یاابن رسول اللّه !
امام علیه السلام فرمود: آمده اید تا از خلیفه و حجّت خداوند متعال ، بعد از من سؤال نمائید!؟
تمام افراد گفتند: بلى ، ما براى همین موضوع آمده ایم .
در همین اثناء، کودکى همانند پاره اى از ماه و شبیه ترین افراد به امام حسن عسکرى علیه السلام ظاهر گشت .
سپس امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: این کودک ، امام شما پس از من خواهد بود و او خلیفه و جانشین من مى باشد، او را تابع و پیرو باشید؛ و از یکدیگر متفرّق نشوید که هلاک مى گردید.
و سپس افزود: از این پس دیگر او را نخواهید دید، مگر آن که وقتش فرا برسد.(14)
فقط حجّت بر حجّت نماز مى خواند
مرحوم شیخ صدوق ، راوندى و برخى دیگر از بزرگان ، به نقل از ابوالا دیان حکایت کنند:
چون امام حسن عسکرى علیه السلام مسموم و شهید شد، جعفر برادر امام عسکرى آمد تا بر جنازه اش نماز بخواند، ناگهان کودکى با چهره اى گندمگون و موهائى کوتاه وارد شد و عباى جعفر را گرفت و او را کنار کشید و به او فرمود: اى عمو! کنار برو، من سزاوارترم که بر پدرم نماز بخوانم .
پس جعفر با چهره اى دَرهم و خشمناک کنار رفت و آن کودک معصوم جلو آمد و بر جنازه مقدّس پدر نماز خواند و سپس حضرت را کنار پدر بزرگوارش - امام هادى علیه السلام - دفن کردند.
بعد از آن ، کودک رو به من کرد و فرمود: اى ابوالا دیان بصرى ! جواب نامه ها را بیاور.
ابوالا دیان گوید: من با خود گفتم : تاکنون این دوّمین علامت از نشانه هاى امامت ؛ و دو نشانه دیگر باقى مانده است .
پس از آن ، نزد جعفر رفتم ، دیدم که شخصى به او گفت : این کودک چه کسى بود که بر جنازه امام علیه السلام نماز خواند و به شما جسارت کرد؟
جعفر جواب داد: واللّه ! تاکنون او را ندیده بودم و نمى شناسم .
در همین بین که مشغول صحبت بودیم ، چند نفر از شهر قم آمدند و احوال امام حسن عسکرى علیه السلام را جویا شدند و چون از وفات و شهادت حضرت آگاه گشتند، سؤال کردند: امام و حجّت خدا، بعد از او کیست ؟
بعضى افراد اشاره به جعفر کردند، پس مردم قم به جعفر سلام کرده و تسلیت گفتند و اظهار داشتند: تعدادى نامه و مقدارى وجوهات نزد ما است ، چنانچه نشانى و مقدار آن پول ها را بگوئى ، تحویل شما خواهیم داد.
جعفر با عصبانیّت از جاى خویش برخاست و لباس هاى خویش را تکان داد و گفت : مردم از ما علم غیب مى خواهند، مگر ما علم غیب مى دانیم ؟!
و سپس از مجلس خارج گردید.
بعد از این جریان خادمى وارد شد و اظهار داشت : نامه هاى شما از فلانى و فلانى و فلانى است و نیز داخل کیسه همیانى که همراه آورده اید، مقدار هزار و ده دینار وجوه شرعیّه مى باشد.
پس مردمى که از قم آمده بودند، نامه ها و پول هائى را که همراه آورده بودند، همه را تحویل خادم دادند.
ابوالا دیان گوید: آنچه امام حسن عسگرى علیه السلام نسبت به فرزندش امام زمان - عجّل اللّه فرجه الشّریف - بیان نموده بود تحقّق یافت ؛ و دیگر شکّ و شبهه اى باقى نماند.
پس از آن جعفر به دربار معتمد عبّاسى رفت و قضیّه حضور حضرت مهدى - فرزند امام حسن عسکرى علیهماالسلام - و چگونگى اقامه نماز، همچنین جریان مردم قم و وجوهات شرعیّه را براى او مطرح کرد و متوکّل دستور داد تا آن کودک را که خلیفه بر حقّ خداوند است دست گیر نمایند.
پس تمام ماءمورین و جاسوسان براى دست گیرى حجّت خدا، بسیج شدند؛ ولیکن به هر حیله و وسیله اى متوسّل گشتند، آن حضرت را نیافتند.(15)
مشورت با آینده نگر آگاه
مرحوم علاّمه مجلسى به نقل از مرحوم شیخ بهائى رضوان اللّه علیهما استخاره اى را نقل کرده است و آن را به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف با این کیفیّت نسبت داده است :
تسبیح را به دست گرفته و سه مرتبه گوید: (اللّهمّ صلّ علىّ محمّد و آل محمّد) و سپس مقدارى از دانه هاى تسبیح را در مُشت گرفته و پس از آن دانه ها را - دو عدد، دو عدد - رها نماید، پس اگر یک دانه باقى ماند خوب است و آن کار مورد نظر خویش را اقدام نماید، ولى چنانچه دو عدد باقى بماند، خوب نیست و نباید اقدام کند.(16)
همچنین مرحوم صاحب جواهر استخاره اى را به حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف با این کیفیّت نسبت داده است :
پس از آن که تسبیح را در دست گرفتى ، باید مراد خویش را نیّت کنى و سه مرتبه صلوات بر محمّد و آلش علیهم السلام بفرستى و سپس مقدارى از دانه هاى تسبیح را در مشت بگیرى .
بعد از آن ، دانه ها را - هشت تا، هشت تا - رها کرده ، در نهایت اگر یکى باقى بماند، متوسّط است و اقدام بر انجام آن کار بهتر مى باشد، ولى اگر دو عدد بماند، بهتر است که آن کار ترک شود.
امّا اگر سه عدد باقى مانده باشد، انجام آن کار و ترک آن یکى است و فرقى ندارد.
و چنانچه چهار عدد باقى بماند، خیلى بد است و نباید به آن کار اقدام نماید.
اگر پنج عدد باقى بماند، خوب است ولى زحمت و سختى دارد.
اگر شش عدد باقى بماند، خیلى خوب است و باید در آن کار تعجیل نماید.
و اگر هفت عدد باقى بماند، مانند آن موردى است که پنج عدد باقى مانده باشد.
ولى اگر هیچ باقى نماند، بسیار بسیار بد است و ضرر و زیان زیادى را در بردارد.(17)
علائم و نشانه هاى قبل از ظهور نور
مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
روزى حضرت امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام در جمع بسیارى از مردم سخنرانى مى نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد و اظهار داشت :(18)
اى مردم ! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید سؤ ال کنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید.
از بین افراد جمعیّت ، شخصى به نام صعصعه بن صوحان از جاى برخاست و سؤ ال کرد: یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانى خارج مى شود؟
امام علىّ علیه السلام در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائى است که یکى پس از دیگرى ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله :
مردم نسبت به نماز بى توجّه شده و کارهاى دنیا و امور شخصى را در أولویّت قرار مى دهند، نسبت به امانت بى اعتنا گشته و سهل انگارى مى کنند، دروغ و دروغ گوئى را حلال و توجیه مى نمایند؛ و نیز رباخوارى شایع و عادى گردد.
مردم ساختمان ها را محکم و مجلّل بنا مى کنند، دین و احکام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله مى نمایند، افراد سفیه و بى خرد براى اجراء امور جامعه برگزیده مى شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار مى گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع مى گردد.
و پیروى از تمایلات و هواهاى نفسانى انجام مى پذیرد؛ و خونریزى ، عادى و ساده گردد، حلم و بردبارى مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود.
رؤ ساء و حکماء، اشخاصى فاجر و فاسق باشند، کارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادى ظالم و بى باک خواهند بود؛ و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائى قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتکاب گناه عادى و ساده باشد.
قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن که توجّهى به معنا و محتواى آن داشته باشند؛ و نیز بدون آن که در امور زندگى و موقعیّت کارى خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولى بى محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا و بلکه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتى نداشته ؛ و زن ها با مردان در امور اقتصادى و تجارى مشارکت نمایند.
افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنى از شرّشان - مورد احترام قرار مى گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید مى شوند، هرکس نسبت به دیگرى بدبین و مشکوک مى باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام مى دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و... مى شوند؛ و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یکدیگر مى گردند.
براى هر قضیّه و جریانى شهادت دهند، بدون آن که در جریان اءمر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند که حقّ با کیست .
مردم احکام و مسائل دین را مى آموزند نه براى دین ، بلکه براى دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛ ولى آخرت را بى ارزش و هیچ محسوب نمایند.
گرگان صفتان ، لباس میش بر تن کنند؛ ولى دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد.
سپس حضرت امیرالمؤمنین علىّ صلوات اللّه علیه افزود:
در یک چنین زمانى هرکس و هر مؤمنى به دنبال پناهگاهى مى گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور و خروج مى کند، در حالى که چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى او همچون ستاره صبح مى درخشد، در پیشانیش نقش کافر مى باشد.
او سوار بر الاغى سفید رنگ خواهد بود و به سوى شامات حرکت مى کند و در محلّى به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو مى رود؛ و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند.
سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام مى نماید؛ و نیز حضرت عیسى مسیح علیه السلام حضور مى یابد و پشت سر او نماز مى خواند.(19)
همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است :
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پیش از آن که حضرت قائم - آل محمّد علیهم السلام - قیام و ظهور نماید؛ بجهت زیادى معصیت و گناه ، مردم به وسیله آتش و نور سرخى که در آسمان نمایان مى شود مورد زجر و سختى قرار مى گیرند، در بغداد و بصره خَسف و نقصان به وجود آید، در بصره خونریزى شود و ساختمان هایش خراب و اهل آن فانى گردند، در عراق خوف و وحشتى حاکم شود که راه فرار و نجاتى بر آن ها نباشد.(20)
حوادث ظهور و خروج نور
حضرت باقرالعلوم علیه السلام به بعضى از دوستان خود فرمود: دست از پا خطا نکنید و مشغول انجام وظایف خود باشید تا زمانى که علائم و نشانه هائى که برایت مطرح مى کنم آشکار شود.(21)
قبل از ظهور امام زمان علیه السلام بین مردم یک درگیرى وسیعى انجام خواهد شد و جمع بسیارى کشته مى شوند، بعد از آن شخصى به عنوان سُفیانى ، لشکرى را متشکّل از هفتاد هزار مرد جنگى و مسلّح ، به سوى کوفه بسیج مى کند و در نتیجه آن خونریزى و غارت اموال و نفوس بسیارى رُخ مى دهد.
در همین بین ، لشکرى از سمت خراسان با در دست داشتن پرچم هاى مخصوصى حرکت مى کنند که در بین آن ها تعدادى از یاران امام زمان علیه السلام نیز وجود دارد.
سپس لشکر خراسانى با لشکر سفیانى در بین شهر حیره و کوفه با یکدیگر درگیر مى شوند.
سپس سفیان متوجّه خواهد شد که مهدى موعود علیه السلام ظهور کرده است و آن حضرت در حال حرکت به سوى مکّه مى باشد، به همین جهت گروه عظیمى را جهت تعقیب آن حضرت روانه مى کند.
پس چون لشکر سفیانى هنگامى که در محلّى به نام بیداء - بین مکّه و مدینه - برسند و فرود آیند، ندائى از آسمان به زمین خطاب مى شود که : تمامى نیروهاى سفیانى را به جز سه نفر در خود فرو بِبَر، که اثرى از آن ها باقى نباشد.
و امّا آن سه نفر را خداوند متعال ، صورت هایشان را به پشت بر مى گرداند و به صورت و قیافه سگ در مى آیند و مسخ مى شوند.
سپس در یک چنین زمانى حضرت ولىّ عصر، امام زمان علیه السلام در کنار کعبه الهى قرار گرفته و بر دیوار آن تکیه زده و به اهل زمین خطاب مى نماید و مى فرماید:
اى مردم ! ما براى یارى دین خدا آمده ایم و هرکس مایل باشد، مى تواند به گروه ما بپیوندد.
و به دنباله آن مى افزاید: ما اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه و آله هستیم ؛ و از هر فردى نسبت به خداوند متعال و رسولش نزدیک تر و اولى تر مى باشیم ، پس هرکس بخواهد که نسبت به حضرت آدم ، نوح و ابراهیم ؛ و همچنین نسبت به تمامى پیامبران الهى ، حتّى حضرت محمّد صلوات اللّه علیهم با من مذاکره و احتجاج کند، آماده ام .
پس از آن ، مى فرماید: آیا خداوند متعال در قرآن نفرموده است : إنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبْراهى م وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُریَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضِ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.(22)
من تداوم بخش و خلف آدم و نوح هستم ، من برگزیده ابراهیم و محمّد صلوات اللّه علیهم هستم ، هر که مى خواهد پیرامون قرآن و یا پیرامون سنّت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با من احتجاج و مناظره نماید، آماده ام ؛ چون از هرکس دیگرى به آن ها نزدیک تر و به آن ها آشناتر هستم .
بعد از آن ، در ادامه فرمایشات خود مى افزاید: آن هائى که کلام مرا شنیدند و متوجّه شدند، خداوند آن ها را هدایت نماید.
ضمناً شنوندگان حاضر، این مطالب و مسایل را به دیگران که غایب هستند گزارش دهند ... .
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: در چنین موقعیّتى خداوند متعال اصحاب و یاران حضرت حجّت علیه السلام را که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر مى باشند، جمعشان مى نماید، همان طورى که در قرآن چنین فرموده است :
أیْنَما تَکُونُوا یَاءتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ.(23)
سپس این تعداد افراد با امام زمان علیه السلام بیعت مى کنند؛ و عهد و میثاق حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد اوست که از پیامبران یکى از پس دیگرى به إرث نهاده شده است .
حضرت باقر العلوم علیه السلام در پایان افزود: امام زمان علیه السلام از فرزندان حسین بن علىّ علیهماالسلام مى باشد که خداوند متعال قضیّه قیام آن حضرت را در یک شب تنظیم و اصلاح مى نماید و نام مبارک و گرامى او همانند نام جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله خواهد بود.(24)
قانون پیاده رو و سواره
بنابر فرمایش امام موسى کاظم علیه السلام که فرمود:
هنگامى که حضرت صاحب اءمر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف و سلام اللّه علیه ) ظهور نماید، قانونى را براى عبور و مرور از خیابان ها و پیاده روها تعیین و به مرحله اجراء در مى آورد، که به شرح ذیل مى باشد:
کلّیه سواره ها - موتورى ، ماشین ، دوچرخه ، الاغ و... باید از خیابان حرکت و عبور نمایند.
و کلّیه پیاده ها باید از پیاده رو استفاده و رفت و آمد نمایند.
تبصره :
هر سواره اى که از پیاده رو استفاده و حرکت نماید، چنانچه برخوردى با عابر کند و آسیبى به او برساند، مقصّر و ضامن است و باید خسارت او را پرداخت کند.
هر پیاده و عابرى که از خیابان استفاده و رفت و آمد نماید، هرگونه آسیبى توسّط سواره اى به او برسد ضمانتى برایش نیست و خسارت بر عهده خودش مى باشد.(25)
همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود
روزى حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در جمع بعضى از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، چنین اظهار نمود:
به خدا سوگند! او را مى بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه مى باشد، در حالتى که پیراهن و عباى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را بر تن ؛ و عمامه آن حضرت را بر سر و کفش هاى وصله دارش را در پاى خود کرده ؛ و نیز چوب دستى او را در دست گرفته و به عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند مى آید تا داخل مکّه گردد... .
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپرى شده ، امّا با شکل و قیافه جوانى شاداب ظاهر مى گردد و هیچ اءثر پیرى در او دیده نمى شود؛ و به تنهائى وارد مسجدالحرام و به کعبه پناهنده مى گردد.
و چون شب فرا رسد و مردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل و تعدادى از دیگر ملائکه نازل مى شوند و نزد حضرت ولىّ عصر، امام زمان صلوات اللّه علیه مى آیند.
در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام به صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف گوید: اى سرور من ! گفتار تو مقبول و دستور تو نافذ خواهد بود.
پس از آن ، امام زمان علیه السلام دستى بر صورت خود مى کشد و اظهار مى دارد: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که وعده اش فرا رسیده و ما را وارث زمین گردانیده است و جایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را براى عمل کنندگان مخلص قرار داده است .
بعد از آن ، حضرت بین رکن و مقام مى ایستد و با فریادى رعدآسا ندا مى دهد: اى کسانى که خدا شما را براى یارى من ذخیره داشته است ، به پاخیزید و به سوى من بشتابید و مرا یارى کنید.
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: صداى امام زمان به گوش همگان در شرق و غرب عالَم خواهد رسید.
و چون این صدا به گوش همه برسد، تمامى اصحاب و یاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جنگ بدر خواهد بود.
سپس تمامى افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ و اوّل کسى که دست امام زمان را مى گیرد و بیعت مى کند، جبرئیل امین علیه السلام است و پس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ و سپس جنّیانى که در رکاب آن حضرت باید باشند و بعد از آن ها مؤمنینى که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت مى نمایند.(26)
ظهور نور در مدینه و اعدام دو جنایت کار
یکى از اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام ضمن پرسش هاى متعدّدى از آن حضرت سؤال کرد:
وقتى امام زمان علیه السلام در شهر کوفه برنامه خود را اجراء نماید، به کدام شهر رهسپار خواهد شد؟
فرمود: به مدینه جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله مراجعت مى نماید؛ و چون حضرت - ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف - وارد مدینه منوّره گردد حوادثى عجیب رخ مى دهد؛ مؤمنین در شادکامى و سرور قرار خواهند گرفت و کافران در ذلّت و بدبختى خواهند بود.
سپس حضرت وارد مسجدالنّبى مى شود و کنار قبر جدّش رسول اللّه صلى الله علیه و آله مى آید و با صداى بلند مى گوید: اى جمع خلایق ! آیا این قبر جدّم رسول اللّه است ؟
خواهند گفت : آرى ، اى مهدى آل محمّد!
پس از آن اظهار مى فرماید: چه کسانى کنار قبر او قرار گرفته اند؟ گویند: دو هم نشین او، ابوبکر و عمر کنار آن حضرت دفن شده اند.
امام زمان (عجّ) با این که از واقعیّت اءمر آگاه است ، مطرح مى نماید: چرا از بین تمام امّت فقط این دو نفر اینجا دفن شده اند؟
آیا احتمال نمى دهید که کسانى دیگر دفن شده باشند؟
در جواب گویند: غیر از آن دو نفر کسى دیگر کنار حضرت رسول دفن نشده است ، چون که آن دو خلیفه آن حضرت بوده اند.
بعد از آن مى فرماید: آیا کسى از شماها در این موضوع - و دفن آن دو نفر - شکّ و شبهه اى ندارد؟
همه خواهند گفت : خیر.
و چون مدّت سه روز از این جریان بگذرد، دستور دهد تا نبش قبر کنند و جسد آن دو نفر را از قبر درآورند، بدون آن که تغییرى در شکل و قیافه آن ها پدید آمده باشد؛ و سپس دستور مى دهد: جسد هر دو نفرشان را بر درختى خشک آویزان کنند؛ و آن درخت سبز و داراى میوه گردد و کسانى که ولایت و حکومت آن ها را قبول داشته اند، گویند: این دو نفر، چه افراد شریفى بوده اند؛ اکنون حقّ بر همگان آشکار شد و ما پیروز گشتیم .
بعد از آن ندائى از طرف حضرت مهدى (عجّ) به گوش همگان مى رسد: دوستداران این دو نفر هر که هست ، سر جاى خود بایستد و آن هائى که مخالف این دو مى باشند، در سمتى دیگر قرار گیرند.
چون جمعیّت از یکدیگر جدا شوند، به دستور آن حضرت ، باد سیاه و وحشتناکى مى وزد و آن دو جسد را با تمام علاقه مندانشان به همراه درخت مى سوزاند.
سپس حضرت دستور مى دهد تا آن دو جسد سوخته شده را فرود آورند و به اذن و اراده خداوند زنده مى شوند و اجتماعى عظیم از اقشار مختلف گرد هم آیند.
بعد از آن ، حضرت ضمن خطبه اى مفصّل تمام جنایت ها و ظلم هائى که از حضرت آدم به بعد شده ، براى جمعیّت بازگو مى فرماید تا آن موقعى که به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها و امیرالمؤمنین امام علىّ علیه السلام حمله کردند و در خانه را آتش زدند و محسن آن حضرت را بین در و دیوار سقط کردند.
و جریان کربلاء و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و نیز اسارت اهل بیت ش را، همچنین به شهادت رسیدن تمامى ائمّه و ذرارى آن ها و تمام ظلم و جنایاتى که بر علیه مؤمنین انجام گرفته است و نیز عمل هاى زنا که در جامعه واقع شده - تا زمان ظهور امام زمان علیه السلام - به تمامى آن ها اشاره مى نماید.
و چون همه ظلم ها و جنایت ها را برشمارد، با دلیل و برهان بر علیه آن دو نفر اثبات مى نماید و آنها نیز مى پذیرند و اعتراف مى کنند.
پس از آن که اعتراف کردند، هر دو نفرشان را مؤاخذه و قصاص مى کند و دستور مى دهد: آن ها را دار بزنند و در آن هنگام آتشى از درون زمین خارج مى گردد و آن ها را مى سوزاند، سپس باد شدیدى مى وزد و خاکستر آن ها را متلاشى و پراکنده مى کند.(27)
تهیّه آذوقه لشکر امام زمان (عجّ)
مرحوم شیخ صدوق ، کلینى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
حضرت صادق آل محمّد از قول پدرش ، حضرت باقرالعلوم علیهماالسلام حکایت فرماید: هنگامى که امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجّه الشّریف ظهور نماید و بخواهد قیام نماید، قیام خود را از مکّه معظّمه شروع نموده و ابتداء به سمت شهر کوفه حرکت مى کند.
و قبل از آن که به همراه لشکر و یاران خویش حرکت نماید، منادى حضرت در بین جمعیّت ، نداء دهد: کسى حقّ ندارد به همراه خود غذا و آب حمل کند، سپس حضرت دستور مى دهد تا سنگ حضرت موسى بن عمران علیه السلام - که به مقدار بار شترى است - برداشته شود و همراه نیروها آورده شود، پس در هر منزلى که فرود آیند، از آن سنگ چشمه اى از آب گوارا جارى گردد که هر گرسنه اى از آن میل کند، سیر گردد؛ و نیز هر تشنه اى از آن آب بیاشامد، سیراب شود و نیازى به طعام و مایعات نخواهند داشت .
و این آذوقه خوراکى و آشامیدنى براى تمامى افراد لشکر امام زمان علیه السلام مى باشد، تا هنگامى که در نجف اشرف و کوفه وارد شوند.(28)
پیراهن یوسف و ابراهیم کجاست ؟
مرحوم شیخ صدوق ، راوندى و بعضى دیگر از بزرگان به نقل از مفضّل بن عمرو حکایت کند:
روزى در خدمت حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم اجمعین نشسته بودم ، آن حضرت فرمود: آیا مى دانى پیراهن حضرت یوسف علیه السلام چه بود و کجاست ؟
عرض کردم : خیر، نمى دانم ؛ شما بفرمائید تا فرا بگیرم .
امام علیه السلام فرمود: چون حضرت ابراهیم علیه السلام را خواستند داخل آتش بیندازند، جبرئیل امین علیه السلام پیراهنى از لباس هاى بهشتى برایش آورد و بر او پوشانید و آتش در مقابلش سرد و بى اءثر شد.
و در آخرین روز حیاتش آن را تحویل حضرت اسحاق علیه السلام داد و او نیز پیراهن را بر حضرت یعقوب علیه السلام پوشانید که اندازه قامت او بود.
و هنگامى که حضرت یوسف علیه السلام به دنیا آمد، پدرش آن پیراهن را بر یوسف پوشانید، تا آن جائى که همان پیراهن را توسّط برادرانش براى پدر خود - که نابینا گشته بود - فرستاد و او بینا گردید و این همان پیراهن بهشتى بود.
عرض کردم : اکنون آن پیراهن کجاست و چه خواهد شد؟
فرمود: الا ن نزد اهلش مى باشد و در نهایت ، تقدیم قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه خواهد شد.
و هنگامى که آن حضرت ظهور نماید، آن پیراهن را بر تن مبارک خود مى نماید و تمام مؤ منین در شرق و غرب دنیا، هر کجا که باشند بوى خوش آن را استشمام خواهند کرد.
و او - یعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف - در تمام امور وارث تمامى پیغمبران الهى مى باشد.(29)
سرزنش در برگرداندان هدایا
مرحوم شیخ صدوق ، کلینى ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان ، به نقل از حسن بن فضل حکایت کنند:
روزى وارد عراق شدم و بر این تصمیم بودم که خار نشوم و حرکت نکنم ، مگر آن که شواهد و نشانه هاى کافى از حضرت ولىّ عصر، امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف دریابم و در ضمن با خود گفتم : آن قدر اینجا مى مانم تا به خواسته خود برسم ، گرچه فقیر شوم و با گدائى امرار معاش کنم .
پس از گذشت چند روزى ، نزد یکى از سفیران و نمایندگان حضرت به نام محمّد بن احمد آمدم و از او در رسیدن به مقصود خود تقاضاى کمک کردم .
او در جواب اظهار داشت : داخل فلان مسجد برو، آن جا شخصى را ملاقات مى کنى که تو را راهنمائى مى نماید.
به همین جهت حرکت کردم و هنگامى که وارد آن مسجد شدم ، شخصى نزد من آمد و چون نگاهش بر من افتاد خندید و گفت : غمگین و ناراحت مباش ، در همین سال به سفر حجّ خواهى رفت و سپس سالم به سوى خانواده و فرزندانت برمى گردى .
با شنیدن این پیش بینى ها، دلم آرام گرفت و مطمئن شدم ، ولى با خود گفتم : باید حتما نشانه و دلیل آن را ببینم ، إنشاءاللّه .
موقعى که به منزل بازگشتم ، شخصى کیسه اى را که در آن چندین دینار و تعدادى لباس بود، درب منزل آورد و تحویل من داد؛ و پس از خا حافظى رفت .
در آن حال بسیار افسرده خاطر شدم و با خود گفتم : نصیب و سهم من همین بوده است ؛ و از روى نادانى آن ها را به ضمیمه نامه اى گلایه آمیز پس دادم .
پس از گذشت مدّتى از این کار جاهلانه خود پشیمان شده و گفتم : نسبت به مولایم حضرت صاحب الا مر علیه السلام کافر و بى اعتبار شده ام ، لذا نامه اى دیگر نوشتم و از کردار ناشایست خود، عذرخواهى کرده و اظهار پشیمانى و توبه نمودم .
و چون نامه را فرستادم ، حرکت کردم تا براى انجام و اقامه نماز آماده شوم .
در این بین فکرهاى گوناگونى مرا احاطه کرده بود؛ و در افکار خویش غوطه ور بودم که ناگهان همان شخصى که کیسه پول ولباس ها را آورده بود، دو مرتبه وارد شد و مرا مخاطب قرار داد و اظهار نمود: اى حسن بن فضل ! رفتار بدى را انجام دادى ، چون که هنوز امام و مولایت را نشناخته اى .
سپس در ادامه سخن خویش افزود: ما در بعضى موارد جهت تبرّک مقدار اندکى پول و غیره براى دوستانمان مى فرستیم ، بدون آن که از ما سؤ ال و تقاضائى کرده باشند؛ و سپس آن شخص نامه اى را به دستم داد و رفت .
هنگامى که نامه را گشودم ، در آن چنین مرقوم شده بود:
اى حسن بن فضل ! در رابطه با این که هدیه ما را برگرداندى اشتباه کرده اى ، پس اگر چنانچه به درگاه خداوند متعال توبه نمائى ، خداوند توبه ات را پذیرا مى باشد.
امّا نسبت به مقدار دینارى که برایت فرستاده بودیم و آن ها را برگرداندى ، در موردى دیگر مصرف کردیم ؛ ولیکن لباس را قبول بکن که براى انجام مراسم و مناسک حجّ، در این لباس احرام ببندى .(30)
ریگ طلا در طواف کعبه
مرحوم شیخ طوسى رحمة اللّه علیه در کتاب خود به طور مستند حکایت نموده است :
شخصى به نام اءزُدى - آودى - گفت : سالى از سال ها به مکّه معظّمه مشرّف شده بودم و مشغول طواف کعبه الهى در دور ششم بودم ، که ناگهان اجتماع عدّه اى از حاجیان - در سمت راست کعبه - توجّه مرا جلب کرد، مخصوصا جوانى خوش سیما و خوشبو، با هیبت و وقار عجیبى که در میان آن جمع حضور داشت ، توجّه همگان جلب او گشته بود.
پس نزدیک رفتم و آن جوان را در حال صحبت دیدم که چه زیبا و شیرین ، سخن مطرح مى فرمود، خواستم جلوتر بروم و چند جمله اى با او سخن گویم ، ولى افرادى مانع من شدند.
پرسیدم : او کیست ؟
گفتند: او فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله است که هر سال در کنگره عظیم حجّ، در جمع حاجیان شرکت مى فرماید و با آن ها صحبت و مذاکره مى نماید.
با صداى بلند گفتم : من دنبال هادى مى گردم ، اى مولایم ! مرا نجات بده و هدایت و یاریم فرما.
پس با دست مبارک خود مُشتى از ریگ هاى کنار کعبه الهى را برداشت و به من فرمود: این ها را تحویل بگیر.
یکى از افراد حاضر جلو آمد و گفت : ببینم چه چیزى تقدیم نمود؟
اظهار داشتم : چند ریگى بیش نیست ، وقتى دست خود را باز کردم ، در کمال حیرت چشمم به قطعه اى طلا افتاد.
در همین لحظه آن جوان خوش سیما نزدیک من آمد و اظهار داشت : حجّت برایت ثابت گردید و حقّ روشن شد، از سرگردانى نجات یافتى ، اکنون مرا مى شناسى ؟
عرضه داشتم : خیر، شما را نمى شناسم !
فرمود: من مهدى موعود هستم ، من صاحب الزّمان هستم ، من تمام دنیا را عدالت مى گسترانم ، بدان که در هیچ زمانى زمین از حجّت و خلیفه خدا خالى نخواهد بود.
و سپس در ادامه فرمایش خود افزود: توجّه کن که موضوع و جریان امروز امانتى است بر عهده تو، که باید براى اشخاص مورد وثوق و اطمینان بازگو و تعریف نمائى .(31)
خلیفه تمام انبیاء و ائمّه در شهر کوفه
امام صادق علیه السلام در ادامه سخنان مفصّلى که براى یکى از اصحابش به نام مفضّل مطرح فرموده است ، چنین حکایت نماید:
در آن هنگامى که قائم آل محمّد (عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف ) ظهور نماید، پایگاه و مرکز حکومتش شهر کوفه خواهد بود.
و چون از مکّه معظّمه و مدینه منوّره حرکت نماید و داخل شهر کوفه گردد، اوّلین سخن آن حضرت با مردم چنین است :
اى جمع خلایق ! آگاه و هوشیار باشید، هر که مایل است حضرت آدم و شیث را بنگرد، نزد من آید؛ همانا که من خلیفه آن ها هستم .
هرکس بخواهد که حضرت نوح و سام را ببیند، سوى من بیاید که من خلیفه آن ها مى باشم .
هر که تصمیم دارد حضرت ابراهیم و اسماعیل را مشاهده نماید، نزد من آید که من خلیفه آن ها مى باشم .
هرکس علاقه دارد حضرت موسى و یوشع را بشناسد، نزد من آید که من خلیفه آن ها هستم .
هر که دوست دارد حضرت عیسى و شمعون را بنگرد، سوى من آید که من خلیفه آن ها مى باشم .
هر که شیفته دیدار حضرت محمّد مصطفى و امیرالمؤمنین است ، نزد من آید که من خلیفه آن ها هستم .
هر که میل دارد بر حسن و حسین نگاه کند، نزد من آید که من جانشین آن ها هستم .
هر که علاقه مند دیدار اهل بیت و ائمّه اطهار است ، نزد من آید که من خلیفه آن ها مى باشم .
اى مؤمنین ! بشتابید به سوى من تا شما را به تمام آنچه آگاهید و آنچه ناآگاه هستید آشنا سازم ؛ هرکس آشنا به کتاب هاى آسمانى است ، توجّه کند و گوش فرا دهد.
سپس امام زمان علیه السلام مقدارى از کتاب حضرت آدم و شیث و نیز مقدارى از کتاب حضرت نوح و ابراهیم علیهم السلام را تلاوت مى فرماید و مواردى که از آن ها را تحریف و دگرگون شده است مطرح مى نماید؛ و پس از آن نیز آیاتى از قرآن را - طبق آنچه بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله نازل شده و امام علىّ علیه السلام تاءلیف و جمع آورى نموده - تلاوت مى فرماید.
و تمام مسلمان ها گویند: قرآنى که بر محمّد رسول اللّه صلى الله علیه و آله نازل شده است ، این است که حضرت تلاوت مى نماید.
پس از آن ، امام علىّ علیه السلام رجعت و ظهور مى نماید و علائم ایمان و کفر بر چهره هرکس آشکار مى گردد.(32)
هفده نوع اطّلاعات
مرحوم کلینى - صاحب کتاب شریف کافى - به نقل از برادرش ، اسحاق بن یعقوب حکایت نماید:
سؤال هاى مختلفى را نوشتم و خدمت وکیل خاصّ امام زمان عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف ، به نام ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمرى رفتم و از او تقاضا کردم تا جواب سؤال هاى مرا از حضرت حجّت علیه السلام دریافت نماید.
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، جواب کلّیه آن سؤ ال ها را به عنوان توقیع آن حضرت - به این شرح - دریافت کردم :
آنچه پیرامون منکرین و مخالفین من از خویشان من و پسر عمویم سؤ ال کردى ، پس بدان که بین خداوند متعال و هیچ یک از بندگانش خویشاوندى وجود ندارد؛ و هر که منکر من باشد، من نیز از او بیزار هستم و باید بداند که راه او همچون راه پسر حضرت نوح علیه السلام مى باشد.
و امّا نسبت به عمویم جعفر و فرزندانش ، همانند راه و روش برادران یوسف علیه السلام است .
و امّا نسبت به فقّاع ، حرام مى باشد؛ ولى آب جو - که در منازل گرفته مى شود - مانعى ندارد.
و آنچه از اموال - به عنوان خمس ، زکات و دیگر وجوهات شرعیّه را که از شما - دریافت مى کنیم ، جهت تطهیر و تزکیه - نفوس و ثروت خود - شما است ، هر که مایل بود بپردازد و هر که مایل نبود نیازى به آن نیست .
و نسبت به زمان ظهور و فرج ، مربوط به خداوند متعال است و هر که تعیین وقت نماید، دروغ گفته است .
و کسانى که معتقد باشند که امام حسین علیه السلام زنده است و کشته نشده ، کافر و گمراه خواهند بود.
و حوادث و مسائلى که رخ مى دهد به علماء و فقهاء - راویان احادیث ما مراجعه کنید، چون که آن ها حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آن ها هستم .
امّا محمّد بن عثمان عَمرى ، خداوند از او و از پدرش راضى و خوشنود باشد؛ او مورد وثوق من و نوشته هاى او همانند نوشته من مى باشد.
و امّا محمّد بن علىّ بن مهزیار اهوازى ، خداوند دل او را نورانى و روشن نماید و شکّهاى او را زایل گرداند.
و آن مقدار پولى را - که طبق وصیّت اسحاق با فروش کنیزانِ آوازه خوانش - براى ما فرستاده ، مورد قبول نیست ؛ مگر آن که طاهر گردد، چون اُجرت و قیمت غنا و آوازه خوانى حرام است .
امّا محمّد بن شاذان ، مردى از شیعیان و دوستان ما مى باشد.
و ابوالخطّاب محمّد بن ابو زینب ، ملعون - و خبیث است و نیز اصحاب و یاران او ملعون هستند، با آن ها هم نشین و هم سخن مباش ، چون که من و پدران من از آن ها بیزار مى باشیم .
و آن هائى که اموال ما را - و آنچه مربوط به ما باشد - بى جهت حلال و مباح بدانند و مصرف کنند - آن اموال برایشان - همچون آتش دوزخ خواهد بود.
و امّا خمس - یعنى سهم امام و سهم سادات - را براى شیعیان و دوستان خود حلال و مباح کرده ایم و تا هنگام ظهور، مى توانند مورد استفاده قرار دهند.
و آن هائى که در دین و شریعت خداوند متعال و یا نسبت به ما - اهل بیت عصمت و طهارت - شکّ دارند، اگر توبه کنند پذیرفته است و نیازى نداریم که براى ما چیزى ارسال نمایند.
و نسبت به علّت وقوع غیبت : اوّلا که خداوند متعال در قرآن فرموده است : وَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اءشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ.(33) یعنى ؛ از بعضى مسائل سؤال نکنید، چون که موجب ناراحتى شما خواهد شد.
و ثانیا هر یک از ائمّه اطهار و پدرانم در حکومتِ یکى از ظالمان قرار گرفته بودند؛ ولى من هنگامى ظهور مى نمایم که هیچ ظالمى قدرت و اراده اى ندارد.
امّا این که چگونه از وجود من در زمان غیبت استفاده و بهره گیرى شود؟
همانا جریان و موضوع غیبت من همانند خورشید است که ابر جلوى آن را پوشانیده باشد، بدانید که من براى موجودات زمینى وسیله امنیّت و آسایش هستم ، همان طورى که ستارگان براى اهل آسمان امان هستند.
و از آنچه برایتان مفید نیست و سودى ندارد، سؤ ال نکنید و خود را به زحمت نیندازید، و سعى نمائید براى تعجیل ظهور و فرج من بسیار دعا کنید.
و در خاتمه ، اى اسحاق ! سلام بر تو و بر کسانى باد که از نور هدایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پیروى کنند.(34)
خصوصیّات حضرت از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله
حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین در حدیثى بسیار طولانى حکایت فرماید:
روزى بر جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم ، شخصى به نام اءبىِّ بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هائى پیرامون ائمّه اطهار علیهم السلام مطرح شد تا جائى که جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله اظهار داشت :
خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام ، نطفه اى پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان هاى مؤمن به وسیله آن شادمان و راضى خواهند شد.
خداوند تبارک و تعالى در عالم ذرّ عهد و میثاق ولایت او را گرفته است و کسانى نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند.
او امامى است پرهیزکار و پاک ، مسرور کننده و رضایت بخش ، هدایت گر و هدایت بخش ، حکم به عدل مى نماید و بر اجراى عدالت دستور مى دهد.
در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق مى کند و خداوند هم او را تصدیق و تاءیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفى و پنهان مى گردد تا زمانى که آمادگى ظهور و بیان احکامش در جامعه آشکار شود.
در طالقان گنج هاى ارزشمندى در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره ، بلکه مردانى قوى و پایدار خواهند بود.
خداوند متعال هنگام فزرندم ، از تمام شهرها و دورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع مى نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنى ؛ سیصد و سیزده نفر - خواهند بود.
و طومارى در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و یارانش با معرّفى کامل از جهت نسب ، شهر، شغل و فامیل خانوادگى ثبت و ظبط گردیده است .
امام حسین علیه السلام افزود: اءُبىّ بن کعب سؤ ال کرد: علائم و نشانه هاى ظهور او چگونه و چیست ؟
جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله در جواب او، فرمود: بیرقى مخصوص او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق ، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مى زند و مى گوید:
اى ولىّ اللّه ! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان .
همچنین شمشیرى مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است ، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید و با قدرت خداوند به سخن آید و گوید:
اى ولىّ اللّه ! خارج و ظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشینى .
پس در همان حال ، ظاهر و خارج مى گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجاى عالَم و در هر حالتى بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند.
و او تمام حدود و احکام الهى را به اجراء در خواهد آورد، در حالتى که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و شعیب فرزند صالح جلوى او قرار دارد.
و به همین زودى قبل از قیام قیامت ، او را خواهید یافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مى کنم .
سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله در ادامه فرمایش خود افزود: اى اءُبىّ! خوشا به حال کسى که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسى که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولایت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات مى بخشد.(35)
ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها
حضرت عبدالعظیم حسنى رحمة اللّه علیه حکایت کند:
روزى خدمت حضرت جواد الا ئمّه علیهم السلام عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد صلى الله علیه و آله باشید.
امام جواد علیه السلام فرمود: اى ابوالقاسم ! هر یک از ما ائمّه ، در زمان و موقعیّت خود، قائم و مجرى احکام الهى و هدایت گر مردم به سوى دین خدا مى باشیم .
ولیکن آن قائمى که خداوند به وسیله او زمین را از شرک و فساد پاک مى گرداند و عدل و داد را مى گستراند، ولادتش مخفى و پنهان مى باشد و از دید انسان ها غایب و نامعلوم خواهد بود، بردن نام او در زمان غیبتش حرام است .
او هم نام و هم کُنیه با حضرت رسول ، محمّد صلى الله علیه و آله مى باشد؛ طىّ الا رض مى نماید و زمین برایش مى چرخد، تمام مشکلات برایش آسان مى گردد و سختى ها و ناملایمات در مقابل حضرتش ذلیل و متواضع مى باشند.
به تعداد اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ بدر یعنى سیصد و سیزده نفر از دورترین سرزمین ها برایش احضار و اجتماع مى نمایند که خداوند متعال در قرآن ، نیز به آن اشاره نموده : اءیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىٍّْءٍ قَدیرٌ .(36)
یعنى ؛ هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر مى گرداند، زیرا که او بر هر کارى قادر و توانا است .
و چون این تعداد نفرات تکمیل گردد، با حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف عهد و پیمان ببندند، ده هزار نیروى کمکى دیگر برایش مى رسد و با اذن خداوند متعال قیام و خروج مى نماید؛ و دشمنان و مخالفان خداوند را به قدرى به هلاکت مى رساند تا خدا از او راضى گردد.
حضرت عبدالعظیم حسنى گوید: اظهار داشتم : اى مولا و سرورم ! چگونه به رضایت و خوشنودى پروردگار، علم پیدا مى کند؟
فرمود: خداوندِ توانا، در قلب و درونش رحمت و راءفت ایجاد مى گرداند.
و چون امام زمان علیه السلام داخل مدینه منوّره شود، دو بُت لات و عُزّى را خارج نماید و آن ها را در حضور افراد به آتش مى کشد.(37)
خصایص حضرت حجّت علیه السلام
محمّد بن مسلم ثقفى گوید:
محضر مبارک حضرت باقرالعلوم علیه السلام رفتم ، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف سؤالى نمایم ، هنگامى که خدمت حضرت رسیدم ، پیش از آن که سخنى بگویم ، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى محمّد بن مسلم ! قائم آل محمّد (عجّ) داراى پنج امتیاز از پیامبران الهى مى باشد که آن حضرت در این پنج امتیاز و خصوصیّت با آن پیامبران شبیه است :
شبیه حضرت یونس علیه السلام مى باشد، از این جهت که او پس از سال ها غیبت در شکم ماهى ، هنگام ظهور و خروجش جوانى شاداب و نیرومند بود.
شبیه حضرت یوسف علیه السلام است ، از جهت این که از دید و از چشمِ غریب و آشنا مخفى و پنهان بود، به طورى که حتّى برادرانش هم او را نمى شناختند.
شبیه حضرت موسى علیه السلام است ، چون مرتّب طاغوتیان از ظهورش وحشت داشتند و ولادتش مخفى انجام گرفت .
و نیز غیبتى طولانى داشت و دوستان و پیروانش صدمات و سختى هاى بسیارى را - در زمان غیبت حضرت موسى بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن که خداوند متعال او را ظاهر گردانید و بر دشمنش پیروز آمد و مؤمنین در آسایش قرار گرفتند.
شبیه حضرت عیسى علیه السلام است ، همچنان که امتّش درباره او اختلاف کردند و عدّه اى گفتند: اصلا عیسى متولّد نشده ، گروهى ادّعا کردند که تولّد یافته ، ولى مرده است ؛ بعضى هم گفتند: او را به دار آویختند و کشته اند و برخى هم بر واقعیّت و حقیقت امر آگاه و پابرجا ماندند.
و نیز شبیه جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد، از این جهت که با شمشیر خروج و قیام مى نماید و دشمنان خدا و رسولش را به قتل مى رساند، همچنین ستمگران و تجاوزگران را سرکوب و نابود مى نماید.
پس او مانند جدّش با نصرت هاى الهى بر همگان مسلّط و پیروز خواهد شد؛ و هیچ پرچمى از او بدون پیروزى باز نمى گردد.
سپس امام باقر علیه السلام افزود: بعضى از نشانه هاى ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفیانى از شام ، صیجه آسمانى در ماه مبارک رمضان خواندن نام مبارک آن حضرت با نام پدر بزرگوارش .(38)
مردى کهن سال با شکل جوانى
مرحوم شیخ صدوق ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان به نقل از ریّان بن صلت - که یکى از یاران و خدمت گزاران امام علىّ بن موسى الرّضا علیهماالسلام است - حکایت نمایند:
روزى خدمت آن حضرت شرف حضور یافته و اظهار داشتم : یاابن رسول اللّه ! آیا شما صاحب الزّمان و ولىّ امر هستى ؟
فرمود: بلى ، من ولىّ امر هستم ؛ ولیکن نه آن کسى که دنیا را پر از عدل و داد مى کند، و چگونه این کار از من ساخته باشد با این وضعیّتى که در آن هستم !؟
آن کسى که منظور تو است ، او قائم آل محمّد (عجّ) مى باشد که تمام ظلم ها و بى عدالتى ها را برطرف و عدالت را جایگزین مى نماید.
او هنگامى که ظهور و خروج مى نماید، با این که کهن سال و عمرى طولانى از او گذشته است ، امّا شکل و قیافه اش همچون جوانى شاداب ، بسیار نیرومند و قوى است ، که چنانچه بخواهد بزرگ ترین درخت را ریشه کن کند، با یک دست چنین نماید.(39)
امام زمان علیه السلام اگر فریادى بلند کند، تمام صخره ها متزلزل و دگرگون شوند، عصاى حضرت موسى علیه السلام - با همان خصوصیّت و حالت - و نیز انگشتر حضرت سلیمان علیه السلام همراه و در دست حضرت قائم آل محمّد عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف مى باشد.
سپس امام رضا علیه السلام افزود: او چهارمین فرزند من مى باشد که خداوند متعال او را پنهان و مخفى نگه مى دارد، تا به موقع ظاهر گردد و دنیا را پر از عدل و داد نماید.(40)
شهرسازى و تخریب و کُندى حرکت اءفلاک
مرحوم شیخ طوسى ، صدوق ، طبرسى و بعضى دیگر از بزرگان ، به نقل از ابو بصیر حکایت کنند:
رزوى حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر علیه السلام در جمع برخى از اصحاب فرمود:
هنگامى که قائم آل محمّد علیه السلام ظهور نماید و به شهر کوفه وارد شود، دستور مى دهد تا چهار مسجد از مساجد کوفه را تخریب نمایند، و دیوار و ساختمان سایر مساجد را کوتاه نمایند، تا برسد به آن مقدار ارتفاعى که در عهد پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله بوده است ، به طورى که بر هیچ ساختمانى از منازل و خانه ها إشراف نداشته باشد.
همچنین دستور مى دهد تا خیابان هاى اصلى شهرها از شصت ذرع - یعنى ؛ سى متر - کمتر نباشد و آنچه مسجد و عبادت گاه در مسیر توسعه خیابان ها باشد تخریب مى گردد.
و نیز تمامى پیش آمد ساختمان ها و بالکن هائى که مقدارى از فضاى جادّه ها را گرفته باشد؛ و نیز سکّو و پلّه هائى که قدرى از راهروها را اشغال کرده ، دستور مى دهد تا همه آن ها تخریب و اصلاح شود.
کلّیه بدعت ها و سنّت هاى نامشروع را باطل و نابود مى نماید و سنتّهاى حسنه سعادت بخش را جایگزین آن ها خواهد نمود.
تمامى شهرهاى قسطنطنیه و چین و دیلم را فتح و در قلمرو حکومت اسلامى درخواهد آورد.
و مدّت حکومت امام زمان (عجّ)، هفت سال به طول خواهد انجامید(41) و پس از آن خداوند متعال آنچه را مقدّر نموده باشد واقع خواهد شد.
ابوبصیر که راوى این حکایت است ، گوید: از حضرت باقرالعلوم علیه السلام سؤ ال کردم : چگونه ممکن است این همه برنامه ها و فعّالیّت ها در مدّت هفت سال إجراء شود؟!
حضرت فرمود: خداوند متعال تمامى اءفلاک و کُرات را دستور مى دهد که از سرعت حرکت خود بکاهند تا زمان ، طولانى گردد؛ بنابر این روزگار و سال ها - در آن زمان ظهور حضرت صاحب الزّمان (عجّ) طولانى تر از الا ن خواهد بود.
سؤال کردم : منجّمین و ستاره شناسان گویند: اگر تغییرى در حرکت اءفلاک و ستارگان به وجود آید، فساد بر پا مى شود، آیا گفته آنان صحیح است ؟
امام علیه السلام فرمود: خیر صحّت ندارد، این گفتار زندیق ها و بى دین ها است ؛ ولیکن مسلمین چنین اعتقادى را ندارند، مگر نه این است که خداوند متعال ماه را براى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله دو نیم کرد.
و حتّى قبل از پیغمبر اسلام ، خورشید براى حضرت یوشع علیه السلام از مسیر خود برگردانیده شد(42) و هیچ فساد و خللى در نظام زمین و آسمان واقع نگردید.
سپس امام باقر علیه السلام اشاره نمود: به طولانى شدن زمان در قیامت براى محاسبه و بررسى اعمال بندگان -، که قرآن نیز به آن تصریح کرده است .(43)
ظهور نور و انتقام از ظالم
مرحوم شیخ صدوق رحمة اللّه علیه به نقل از عبدالسّلام هروى حکایت کند:
روزى محضر شریف حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام شرفیاب شدم و پیرامون حدیثى از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که فرمود: هنگامى که امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خروج نماید تمام ذرّیه قاتلین امام حسین علیه السلام را بجهت کردار پدرانشان نابود مى نماید و انتقام خون جدّ مظلومش را مى گیرد؛ آیا صحیح مى باشد؟
امام رضا علیه السلام فرمود: بلى ، صحیح است .
گفتم : آیه قرآن که مى فرماید: نمى توان گناه شخصى را بر دیگرى تحمیل کرد، چه مى شود؟
فرمود: خداوند متعال در تمام گفتارش صادق و راست گو است ، ولیکن ذرّیه قاتلین حضرت اءباعبداللّه الحسین علیه السلام چون راضى به کردار پدرانشان بودند و به اعمال و حرکات زشت آن ها فخر و مباهات مى کردند، پس شریک جرم هستند.
چون هرکس راضى به کردار دیگرى - چه خوب و چه بد - باشد در ثواب و عقاب او شریک است ، گرچه شخصى در مغرب ظلم کند و دیگرى در مشرق نسبت به کار او راضى و خوشحال باشد، پس در این صورت شریک جرم محسوب مى شود.
سپس افزود: امام زمان علیه السلام چنین افرادى را خواهد کشت .
بعد از آن عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! بعد از آن که امام زمان علیه السلام خروج نماید، ابتداء از کجا و نسبت به چه امورى اقدام مى فرماید؟
امام رضا علیه السلام در جواب فرمود: وقتى قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم خروج نماید، ابتداء به مجازات بنى شیبه در مکّه مى پردازد، چون آن ها دزدان اوّلیه اى هستند که تمام اموال بیت اللّه الحرام را دزدیده اند و بدین جهت دست آن ها را طبق دستور اسلام جدا خواهد کرد.(44)
قاتل شیطان کیست ؟
اسحاق بن عمّار گوید:
روزى محضر شریف امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم و پیرامون آیه شریفه قرآن : رَبّ فَأنْظِرْنى إلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (45) سؤال کردم که آخرین روز مهلت حیات شیطان چه زمانى است ؟
حضرت فرمود: آیا فکر مى کنى تا قیامت و صحراى محشر باشد؟!
خیر چنین نیست ، بلکه منظور روز ظهور و قیام قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم مى باشد؛ چون امام زمان (عجّ) را ظاهر گردد و قیام کند، وارد مسجد کوفه خواهد شد و شیطان در مقابل حضرت دو زانو مى نشیند و مى گوید: واى از این روز که چه روز سختى است .
پس از آن امام زمان علیه السلام او را به قتل مى رساند.
بنابراین مهلت شیطان تا آن روزى خواهد بود که به دست پُر توان حضرت صاحب الزّمان (عجّ) به هلاکت اءبدى خواهد رسید.(46)
آشنائى به درون و استجابت دعا
قاسم بن العلاء حکایت کند:
روزى مشکلات خود را در نامه اى نوشتم و اظهار داشتم که مدّتى از عمر من سپرى گشته و فرزندى ندارم ، سپس آن نامه را براى حضرت صاحب الزّمان علیه السلام فرستادم .
پس از مدّتى کوتاه جواب نامه آمد ولى اشاره اى نسبت به فرزند نفرموده بود؛ پس نامه اى دیگر براى حضرت نوشتم و تقاضا کردم تا دعائى نماید که خداوند، فرزندى پسر به من عنایت فرماید و نامه را ارسال کردم ؛ در حالى که هیچ خبرى از وضعیّت همسرم نداشتم .
و چون جواب نامه آمد، نوشته بود: خداوندا! فرزندى پسر، عطایش فرما که چشمش به آن روشن گردد و وارث او باشد.
پس به منزل رفته و از همسرم جویا شدم که آیا آبستن مى باشد؟
پاسخ داد: بلى ، ناراحتى و مانعى که وجود داشت برطرف شد و در حال حاضر آبستن مى باشم ؛ و خداوند متعال به برکت دعاى حضرت ، فرزندى پسر به من عنایت فرمود.(47)
درخواست مطالبات سفارشى
مرحوم شیخ طوسى ، مفید، کلینى و دیگر بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حکایت کرده اند:
من اعتقاد به امامت ائمّه إثنى عشر علیهم السلام نداشتم ، ولیکن دوستدار و علاقه مند به آن ها بودم .
روزى وارد جبل عامل شدم و چون اربابم خواست از دنیا برود سفارش کرد: اسب و شمشیر و دیگر لوازم شخصى او را تحویل مولایش امام زمان علیه السلام بدهم .
همین که اربابم رحلت کرد، با خود گفتم : والى و استاندار حکومت از فوت ارباب اطّلاع یافته و اگر این اموال را تحویل او ندهم ، ممکن است مرا تحت تعقیب و اذیّت قرار دهد.
به همین جهت قیمت آن ها را در نظر گرفتم و بدون آن که کسى متوجّه نیّت و افکار من شود، مبلغ هفتصد دینار بر ذمّه خود گرفتم و اموال را تحویل والى حکومت دادم .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، نامه اى از طرف امام زمان (عجّ) به دستم رسید، وقتى نامه را گشودم در آن ، چنین مرقوم شده بود:
مبلغ هفتصد دینارى را که بر عهده گرفته اى بابت قیمت اسب و شمشیر و دیگر اشیاء، براى ما بفرست .
پس من تعجّب کرده و متحیّر شدم که حضرت چگونه از نیّت و افکار آگاه گشته ، لذا ایمان آوردم و بر حقانیّت امام دوازدهم و سایر ائمّه علیهم السلام اعتقاد و معرفت پیدا کردم و تمامى آنچه را که بر ذمّه گرفته بودم تحویل مأمور حضرت دادم .(48)
قابل ذکر است : در رابطه با این حکایت ، حکایاتى مشابه آن از دیگر اشخاص وارد شده است که در پاورقى کتاب ها به طور مفصّل آن ها را مطرح کرده اند.
دریافت وجوهات و تعیین نماینده
مرحوم کلینى ، طوسى ، راوندى و بعضى دیگر از بزرگان به نقل از محمّد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازى حکایت کنند:
پس از شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام اءموال بسیارى - از وجوهات توسط مؤمنین - نزد پدرم جمع شده بود، او متحیّر شد که پس از آن حضرت به چه کسى رجوع کنیم .
پدرم تمام اموال را برداشت و با یکدیگر حرکت کردیم و راه دریا را به وسیله کشتى پیمودیم و چون مسافتى را طىّ کردیم از کشتى پیاده شدیم ؛ پدرم سخت مریض شد و پیش از آن که رحلت نماید، اظهار داشت : نسبت به حفظ این اموال سعى و تلاش کن و آن ها را به دست صاحبش برسان .
من با خود گفتم : پدرم بدون جهت و بدون اطّلاع حرفى نمى زند و بیهوده وصیت نمى کند، باید این اموال را به عراق برسانم .
بر همین اساس آن ها را برداشتم و در بغداد، کنار رود دجله خانه اى کرایه کردم و در حالى که هیچکس از افکار و موقعیّت من خبرى نداشت ، تصمیم بر این داشتم که اگر کسى همانند حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام پیدا شود و نشانى و خصوصیّات اموال را بگوید، تحویل او بدهم وگرنه مصرف زندگى خود نمایم .
پس از آن که منزل را کرایه کردم ، چند روزى را با همین سرگردانى سپرى کردم ، بعد از گذشت چند روز، ناگهان نامه اى توسّط شخصى به دستم رسید.
وقتى نامه را گشودم ، در آن با اشاره به تمام خصوصیّات اموال و صاحبان آن ها، به من خطاب نموده بود: اى محمّد ابراهیم ! آن اموال و اشیاء را تحویل حامل نامه بده .
چون تمام نشانى ها و خصوصیّات ، حقیقت و واقعیّت داشت فهمیدم که فرزند امام عسکرى علیه السلام ، حضرت مهدى امام زمان صلوات اللّه علیه نامه را فرستاده است ، لذا آن ها را تحویل آورنده نامه دادم و چند روزى دیگر را در همان منزل ماندم تا آن که نامه اى دیگر از همان حضرت به این مضمون به دستم رسید:
ما تو را به جاى پدرت قرار دادیم و باید در هر حالى که هستى شکرگزار خداوند متعال باشى .(49)
اوّلین برنامه عملى پس از ظهور و قیام
حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام درباره اوّلین مرحله ظهور حضرت حجّت امام زمان (روحى له الفداء و عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) چنین مطرح فرموده است :
مثل این که در حال مشاهده ظهور قائم آل محمّد (عجّ) هستم که از مکّه به همراه پنج هزار ملائکه به سوى کوفه حرکت مى کند، و جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و مؤمنین در جلو حضرت حرکت مى کنند و در حال فرستادن نماینده و لشکر به سوى شهرها مى باشد.
هنگامى که وارد شهر کوفه گردد، سه پرچم برافراشته شده و به یکدیگر ملحق شوند.
سپس حضرت داخل مسجد کوفه مى شود و بالاى منبر مى رود و مشغول صحبت و سخنرانى خواهد شد؛ ولى در اءثر تراکم جمعیّت و گریه افراد، کسى متوجّه محتواى فرمایشات آن حضرت نمى شود.
تا آن که جمعه دوّم فرا مى رسد و مردم درخواست مى کنند تا حضرت نمازجمعه را اقامه نماید.
به همین جهت ، حضرت دستور مى فرماید تا بیرون مسجد شهر کوفه - بین نجف و کوفه - محلّى را جهت إقامه نمازجمعه تهیّه کنند و در همان مکان ، نمازجمعه را اقامه مى نماید.
بعد از آن دستور مى دهد تا آن که نهر و کانالى از (شطّ فرات ) کربلاء تا نجف اشرف حفر نمایند و در همان زمان بدون فاصله ، چندین پُل بر سر هر گذرگاهى نصب خواهد شد؛ و در کنار هر پُلى یک آسیاب ساخته شود.
امام محمّد باقر علیه السلام در پایان افزود: مثل این که مى بینم پیرزنى را که مقدارى گندم بر سر نهاده و جهت آرد کردن به سمت یکى از آن آسیاب ها مى آورد و آسیابان ، گندم هاى او را بدون مُزد و بدون اُجرت آرد نموده و تحویلش مى دهند.(50)
امام صادق علیه السلام پیرامون مسجدى که بیرون شهر کوفه به دستور حضرت حجّت (عجّ) ساخته مى شود فرمود: داراى یک هزار درب ورودى و خروجى خواهد بود؛ و خانه هاى شهر کوفه را به نهر فرات در کربلاء متّصل مى گرداند.(51)
جبرئیل اوّلین بیعت کننده در کعبه الهى
مرحوم شیخ مفید رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از مفضّل بن عمر حکایت کند:
روزى در محضر مبارک امام جعفر صادق علیه السلام بودم ، از آن حضرت ضمن فرمایشاتى شنیدم که درباره جریان ظهور و خروج قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه چنین فرمود:
موقعى که خداوند متعال حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف را جهت ظهور و خروج اجازه دهد.
حضرت در مکّه معظّمه بالاى منبر مى رود و مردم را به سوى خود دعوت مى نماید و آن ها را به خداپرستى و معنویّت راهنمائى مى کند.
و دستور مى دهد بر این که جامعه باید در مسیر اجراء احکام و روش زندگى رسول خدا صلى الله علیه و آله حرکت نماید.
در همین بین خداوند متعال جبرئیل علیه السلام را مى فرستد و در محلّى به نام حطیم نزد امام عصر صلوات اللّه علیه حضور مى یابد و اظهار مى دارد: برنامه ات چیست ؟
و مردم را به چه چیزى دعوت مى کنى ؟
حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف برنامه و مسیر حرکت خود را با جبرئیل در میان مى گذارد.
پس از آن جبرئیل مى گوید: من اوّل کسى هستم که با تو بیعت مى کنم ؛ و سپس دست خود را در دست حضرت قرار مى دهد.
و سپس تعداد سیصد و سیزده نفر که از شهرهاى مختلف جمع شده اند، با حضرت بیعت مى کنند.
بعد از آن ، حضرت در شهر مکّه باقى خواهد ماند تا تعداد اصحاب و یارانش به دَه هزار نفر برسد و پس از آن که تکمیل شد به سوى مدینه حرکت مى نماید.(52)
سیره و روش تشکیل حکومت جهانى
پنجمین اختر ولایت حضرت باقرالعلوم علیه السلام ضمن یک سخن طولانى چنین اظهار فرمود:
مهدى موعود علیه السلام همچون حضرت موسى علیه السلام با حالتى بین خوف و رجاء ظهور و خروج مى نماید و چون وارد مکّه معظّمه گردد، لشکر سفیانى در بیابانى به نام بیداء در زمین فرو مى رود و اثرى از آن ها باقى نمى ماند.
امام زمان بین رکن و مقام ، نماز به جا مى آورد و قیام خود را با این کلمات شروع مى نماید:
اى مردمان ! ما بر علیه کسانى که بر ما ظلم و تجاوز کردند و حقّ ما را غصب و چپاول کردند، طلب کمک مى کنیم و یارى مى جوئیم ، من نسبت به آدم ، نوح ، ابراهیم و همه پیامبران اولویّت دارم ، من از تمامى افراد نسبت به کتاب خدا آشناتر هستم .
امروز همه افراد را شاهد و گواه مى گیرم که ما - اهل بیت رسالت - مظلوم و مطرود شده ایم ، حقّ ما و شیعیان ما را غارت کرده اند و ماها را از دیار خود رانده اند؛ پس ، از همه مسلمان ها یارى و کمک مى خواهیم تا بر حقّ خود نائل آئیم .
سپس امام باقر علیه السلام افزود: سیصد و چند نفر مرد و پنجاه نفر زن از نقاط مختلف ، در مکّه معظّمه تجمّع مى کنند که هر کدام نسبت به دیگرى تابع و متواضع خواهد بود.
عهدنامه و سلاح و پرچم جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه امام زمان سلام اللّه علیه است و منادى بین زمین و آسمان با نام آن حضرت ، فریاد مى زند و تمامى اهل زمین خواهند شنید، که حجّت خدا و قائم آل محمّد ظهور و قیام کرده است .
پس از آن به سوى مدینه و از آن جا به سمت کوفه حرکت مى نماید و در کوفه مدّتى طولانى را سپرى خواهد نمود.
و چون حکومتش در کوفه مستقرّ گردد، تمامى انسان ها طبق احکام اسلام آزاد خواهند بود، و مشکلات اقتصادى تمام تهى دستان و درماندگان را حلّ خواهد نمود، و هرکس که به هر نوعى حقّش غصب شده باشد، جبران مى گردد.
هرکس محکوم به اعدام گردد، خون بهاى او را به خانواده اش مى پردازند؛ و عدالت از هر جهت در جامعه حکم فرما خواهد شد.
حضرت با خانواده اش در محلّى به نام رحبه - که محلّ سکونت حضرت نوح علیه السلام بوده است - سکونت و منزل مى گزیند.(53)
خبر از درون میهمان مسافر و پذیرائى
یکى از بزرگان شیعه معروف به ابومحمّد، عیسى بن مهدى جوهرى حکایت کند:
در سال 268 شنیدم که حضرت مهدى ، امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف از عراق به سوى مدینه طیّبه کوچ نموده است .
من نیز به قصد زیارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مکّه معظّمه شدم ، به امید آن که بتوانم مولایم امام زمان (عجّ) را زیارت و ملاقات کنم ، چون به روستاى صِریا رسیدم ، بسیار خسته و بى حال گشتم و میل خوردن ماهى با ماست و خرما پیدا کردم که چیزى همراه نداشتم و به هر شکلى بود خودم را به مدینه رساندم .
موقعى که با دوستانم برخورد کردم ، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانى راهنمائى کردند که حضرت در آن جا ساکن شده بود، نزدیک آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسید، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نیاز با خداى خود شدم که بتوانم مولایم را زیارت کنم .
ناگهان غلامى از ساختمان بیرون آمد و با صداى بلند گفت : اى عیسى بن مهدى جوهرى ! وارد ساختمان بشو، پس بسیار خوشحال شدم و با گفتن : لا إله إلاّ اللّه و تکبیر و حمد و ستایش خداوند، داخل منزل رفتم .
وقتى به درون ساختمان رسیدم ، سفره اى را گسترده دیدم ، غلام مرا کنار آن سفره برد و نشاند و گفت : مولایت فرموده است : از این غذاها آنچه میل دارى تناول کن .
با خود گفتم : چگونه غذا بخورم و حال آن که هنوز مولایم را ندیده ام ، ناگهان صدائى را شنیدم : اى عیسى ! از غذاهاى ما آنچه را اشتهاء کرده اى ، میل کن و مرا خواهى دید.
نگاهى بر سفره کردم ، دیدم همان چیزهائى است که اشتهاء کرده بودم ، با خود گفتم : چگونه از درون من آگاهى یافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن که به زبان بیاورم ، برایم آورده شده است ؟!
در همین لحظه صدائى شنیدم که فرمود: اى عیسى ! نسبت به ما اءهل بیت عصمت و طهارت در خود شکّ و تردید راه مده ، ما به هر چیزى آشنا و آگاه هستیم .
با شنیدن این سخن گریان شدم و از افکار خود توبه کردم و مشغول خوردن ماهى و ماست با خرما گشتم و هر چه مى خوردم ، از غذا کم نمى شد؛ و چون در عمرم غذائى به آن لذیذى ندیده و نخورده بودم ، بسیار تناول کردم و با خود گفتم : دیگر کافى است ، زشت است بیش از این بخورم و خجالت کشیدم .
نیز سخنى را شنیدم که فرمود: اى عیسى ! خجالت نکش و آنچه که میل دارى تناول کن ، این غذاى بهشتى است و دست انسان به آن نخورده است ، پس مقدارى دیگر میل کردم و عرضه داشتم : اى مولا و سرورم ! کافى است ، سیر شدم .
صدائى دیگر را شنیدم : اکنون به نزد ما بیا.
هنگامى که خواستم حرکت کنم ، با خود گفتم : آیا با دست هاى نشسته نزد مولایم بروم !؟
حضرت از درون من هچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذاى بهشتى باقى نمى ماند و نیازى به شستن نیست .
پس برخاستم و نزدیک محلّى که صدا از آن جا به گوشم مى رسید، رفتم .
ناگهان شخصى نورانى و عظیم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم ؛ در همین لحظه فرمود: چه شده است که شما توان دیدن مرا ندارید؟
برو و دوستانت را نسبت به آنچه دیدى با خبر گردان و بگو: درباره ما شکّ نکنند.
گفتم : برایم دعا کن تا ثابت قدم و با ایمان بمانم ، فرمود: اگر ثابت قدم و با ایمان نمى بودى ، این جا نمى آمدى و مرا نمى دیدى .(54)
نابودى آثار ظالمان و قتل مخالفان بعد از بیان حجّت
یکى از اصحاب و شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام ، به نام مفضّل ، از آن حضرت سؤال نمود:
هنگامى که حضرت مهدى صلوات اللّه علیه ظهور نماید با ساختمان کعبه چه خواهد کرد؟
حضرت در پاسخ فرمود: ساختمان کعبه را به همان حالت اوّلیه اش که حضرت آدم علیه السلام بنا کرد و حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام آن را تکمیل و تعمیر کردند، در خواهد آورد.
و تمام آثار و نشانه هاى سلاطین و ظالمین در مکّه ، مدینه و عراق را تخریب و نابود مى گرداند.
سپس در جواب این سؤال که امام زمان (عجّ) با اهالى مکّه چه برخوردى خواهد داشت ؟
فرمود: اءهالى مکّه را موعظه و ارشاد مى نماید و چون اظهار تبعیّت و همدلى کنند، کارى به آن ها نخواهد داشت و هنگامى که عازم مدینه گردد، شخصى را در مکّه جانشین خود قرار دهد.
ولیکن وقتى حضرت از مکّه خارج شود، مردم شورش کنند و نماینده حضرت را به قتل برسانند و به ناچار حضرت به مکّه باز مى گردد و اءهالى نزد او آیند و با حالت گریه و زارى اظهار ندامت کنند و گویند: اى مهدى آل محمّد! (صلوات اللّه علیهم ) ما توبه کردیم ، ما را ببخش و مورد عفو قرار بده .
پس حضرت آن ها را مورد عفو قرار مى دهد و در مرحله دوّم اهالى مکّه را موعظه و نصیحت مى فرماید و شخص دیگرى را به عنوان جانشین خود منصوب مى گرداند و به قصد مدینه حرکت مى نماید.
بار دیگر اءهالى مکّه شورش کنند و جانشین حضرت را به قتل رسانند، و حضرت با شنیدن این خبر به مکّه باز گردد، و اءهالى مکّه نیز با حالت گریه و شیون حضور امام زمان علیه السلام آیند و گویند: اى مهدى آل محمّد! (صلوات اللّه علیهم ) ما بیچاره شدیم و فریب خوردیم ، اکنون پشیمان هستیم ، توبه ما را بپذیر، شما اهل بیت رحمت و محبّت هستید.
حضرت این بار نیز آن ها را مورد عفو قرار مى دهد و در مرحله سوّم نیز آن ها را موعظه و ارشاد مى فرماید و هشدار مى دهد که چنانچه تکرار کنند، دیگر قابل بخشش نیستند؛ و سپس شخص دیگرى را به عنوان خلیفه و جانشین خود قرار مى دهد و به سوى شهر مدینه حرکت مى نماید.
ولى متاءسّفانه باز هم اهالى مکّه شورش کنند و نماینده آن حضرت را به قتل رسانند.
هنگامى که مجدّدا حضرت ، از قتل نماینده اش با خبر شود، تمام انصار و لشکر خود را دستور دهد تا به مکّه برگردند و تمام اهالى آن دیار را به هلاکت رسانند؛ چون تبه کاران عذرى براى نجات خود باقى نگذاشتند؛ و همه به هلاکت خواهند رسید مگر آن افرادى را که آثار سیماى ایمان و خلوص در چهره شان مشاهده گردد.
مفضّل در ادامه پرسش هاى خویش ، مطرح نمود: منزل و ماءواى حضرت مهدى موعود صلوات اللّه علیه ؛ و نیز محلّ تجمّع مؤمنین در کجا خواهد بود؟
امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمود: محلّ حکومت و ریاست امام زمان علیه السلام در شهر کوفه خواهد بود، و مسجد کوفه جایگاه قضاوت و حلّ و فصل امور قرار مى گیرد، و مسجد سهله ، محلّ جمع آورى بیت المال و تقسیم در بین نیازمندان مى باشد.(55)
زیارت امام حسین (ع ) و همراهى با یکى از مخالفین
یکى از مشایخ و بزرگان طایفه زیدیّه به نام اءبوسوره محمّد بن حسین تمیمى حکایت کند:
روزى از کوفه به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردم ، وقتى وارد حرم مطهّر شدم ، موقع نماز عشاء فرا رسید.
خواستم در نماز سوره حمد را شروع کنم که متوجّه شدم ، جوانى خوش سیما(56) پالتوئى پوشیده و قبل از من شروع به خواندن نماز نمود و نیز قبل از من به پایان رسانید.
چون صبح شد، به همراه آن جوان به سمت شطّ فرات روانه شدم ، پس رو به من نمود و اظهار داشت : مقصد تو کوفه است به همان سمت روانه شو و برو.
و من طبق دستور، از کنار شطّ فرات حرکت کردم و آن جوان راه خشکى را انتخاب نمود.
وقتى جوان از من جدا شد، بسیار تاءسّف خوردم و ناراحت شدم بر این که چرا از یکدیگر جدا شدیم ، برگشتم تا همراه او باشم .
پس مجدّدا رو به من نمود و فرمود: همراه من بیا.
پس با یکدیگر حرکت کردیم تا به قلعه مسنّات رسیدیم و در آن جا استراحت نموده ؛ و سپس به سوى نجف روانه شدیم و چون به تپّه خندق رسیدیم ، فرمود: اى ابوسوره ! تو در وضعیّت سختى به سر مى برى و از جهت تاءمین زندگى خانواده ات در مضیقه مى باشى ، براى آن که از سختى نجات یابى ، برو به سمت منزل ابوطاهر رازى و چون به منزل او برسى ، از خانه اش در حالتى بیرون مى آید که دست هایش آلوده به خون گوسفند قربانى شده است .
به او بگو: جوانى با این اوصاف پیام داد که آن کیسه دینارهائى را که پائین تخت خوابت پنهان و دفن کرده اى ، تحویل من بدهى .
ابوسوره گوید: هنگامى که وارد کوفه شدم ، به سوى منزل ابوطاهر روانه شده و او را با دست هاى خون آلود مشاهده کردم ؛ و پیام حضرت را برایش بازگو کردم .
گفت : حتما دستور او اجراء مى گردد، چون واجب الا طاعه است و کیسه اى را آورد و تحویل من داد.(57)
راهنمائى و کمک به حاجى اسدآبادىِ گم گشته
محدّثین و تاریخ نویسان شیعه و سنّى در کتاب هاى مختلف ، به نقل از شخصى به نام راشد همدانى از اهالى اسدآباد حکایت کنند:
پس از انجام مراسم حجّ خانه خدا، به سمت دیار خود مراجعت کردم و در بین مسیر، راه را گم کرده و سرگردان شدم تا آن که به سرزمینى سبز و خرّم رسیدم ؛ خاک آن بسیار معطّر بود.
خیمه هاى متعدّدى در آن مشاهده کردم ، نزدیک رفته و دو نفر پیشخدمت را دیدم ، آن دو خادم به من گفتند: در محلّ خوبى وارد شده اى ، همین جا بنشین .
سپس یکى از آن دو نفر، وارد خیمه اى شد و بعد از گذشت لحظاتى بیرون آمد و گفت : وارد شو، حضرت اجازه فرمود.
همین که داخل آن خیمه شدم ، جوانى را دیدم که نشسته است و شمشیر بزرگى را بالاى سرش نصب کرده بودند، پس سلام کردم .
جواب سلام مرا داد و فرمود: آیا مرا مى شناسى ؟
عرض کردم : خیر، تاکنون شما را ندیده ام .
اظهار داشت : من قائم آل محمّد هستم ، من آن کسى هستم که در آخر الزّمان به همراه این شمشیر خروج مى کنم و جهان را پر از عدل و داد مى نمایم و ظلم و ستم را نابود مى سازم .
هنگامى که این سخنان را شنیدم ، روى زمین افتادم و در مقابلش تعظیم کردم .
فرمود: بلند شو، براى من سجده نکن ، چون که براى غیر خداوند متعال نباید سجده کرد، تو راشد همدانى هستى که راه را گم کرده اى ، آیا مایل هستى به خانواده و دیار خود بازگردى ؟
عرض کردم : بلى .
بعد از آن بسیار در حیرت و تعجّب قرار گرفتم که چگونه و از کجا مرا مى شناسد و نام مرا مى داند!!
سپس آن حضرت کیسه اى را به من لطف نمود و به خادم خود اشاره اى کرد.
پس به همراه خادم چند قدمى راه رفتیم ، ناگهان اسدآباد را مشاهده کردم و خادم حضرت با اظهار محبّت گفت : اى راشد! این دیار شما اسدآباد است ، برو در پناه خداوند.
سپس خادم از چشم من ناپدید گشت و او را ندیدم ، وقتى وارد منزل شدم ، کیسه را باز کردم در آن پنجاه دینار بود و با آن دینارها خداوند برکت و توسعه عجیبى در زندگى ما عطا نمود.(58)
تقسیم عادلانه و حکم بر حقایق مذاهب
مرحوم شیخ صدوق و بعضى دیگر از بزرگان رضوان اللّه علیهم به نقل از جابر جعفى - که یکى از روات حدیث و از اصحاب امام باقر علیه السلام است - حکایت کنند:
روزى در محضر شریف آن حضرت بودم ، شخصى وارد شد و مبلغ پانصد درهم تحویل امام علیه السلام داد و گفت : این زکات اموالم مى باشد، در هر راهى که مصلحت مى دانى مصرف نما.
حضرت باقرالعلوم علیه السلام فرمود: خودت آن ها را بردار و بین همسایگان و خویشانى که محتاج هستند، تقسیم کن .
سپس افزود: هنگامى که قائم آل محمّد (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) قیام نماید، بیت المال را بین مستحقّین و افراد جامعه به طور تساوى و عادلانه تقسیم مى نماید و تفاوتى بین افراد نمى گذارد، در آن زمان هرکس از آن امام بر حقّ اطاعت کند، از خداوند متعال فرمان برده است ؛ و هر که او را نافرمانى و مخالت کند، خداى سبحان را معصیت کرده است .
و در ادامه فرمایش خود، فرمود: علّت آن که به آن حضرت ، مهدى گفته اند، به آن جهت است که جامعه را به سمت واقعیّات و حقایق هدایت مى نماید.
و سپس افزود: همین که آن حضرت - یعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف - ظهور و قیام کند، کتاب هاى آسمانى همانند تورات و غیره را از غارى در سرزمین انگلستان بیرون مى آورد و اهل تورات را به وسیله محتواى تورات و اهل انجیل را به وسیله آن و اءهل زبور و اءهل فرقان را به وسیله حقایق نهفته در کتاب هایشان هدایت و ارشاد مى فرماید.
تمام ثروتهاى دنیا در اختیارش قرار خواهد گرفت ، تمام ذخائر و گنج هاى زیر زمین آشکار و در اختیار آن حضرت مى باشد.
در آن هنگام خواهد فرمود: آنچه که به وسیله قطع صله رحم ، ظلم ، و ستم و ارتکاب گناه و معصیت از شما پنهان شده بود و محروم گشته بودید، اکنون ظاهر گشته و در اختیار شما قرار گرفته است ؛ و به هر کسى به مقدار نیازش عطا خواهد نمود.
امام باقر علیه السلام در پایان فرمود: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده است : مهدى موعود از اهل بیت من مى باشد و هم نام من خواهد بود، دین من به وسیله او محفوظ مى ماند، و او سنّت هاى مرا اجراء خواهد کرد و دنیا را پُر از عدل و داد مى نماید.(59)
مهمان نوازى و هدایت
همچنین مرحوم شیخ صدوق ، طوسى ، راوندى و برخى دیگر به نقل از شخصى به نام اءبومحمّد فرزند وجناء حکایت نمایند:
روزى در کنار کعبه الهى زیر ناودان طلا در مقابل عظمت خداوند متعال سر به سجده نهاده و مشغول دعا و گریه و زارى بودم ، ناگهان متوجّه شدم شخصى مرا تکان داد و سپس اظهار داشت : اى حسن بن وجناء! بلند شو.
وقتى بلند شدم ، دیدم یک جاریه اى بسیار لاغر و ضعیف که قریب چهل سال داشت ، نزد من ایستاده و گفت : همراه من بیا.
پس دنبال او به راه افتادم تا آن که وارد خانه حضرت خدیجه کبرى علیها السلام شدیم و جاریه از پلّه هائى که به طبقه بالا راه داشت بالا رفت ؛ و من متحیّر و سرگردان ایستادم .
ناگهان صدائى را شنیدم که فرمود: اى حسن ! بالا بیا.
سپس من نیز از پلّه ها بالا رفتم و حضرت صاحب الزّمان صلوات اللّه علیه را دیدم که داخل اتاق نشسته است ، موقعى که وارد بر حضرت شدم سلام کردم ، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:
اى حسن ! آیا فکر مى کنى از دید من مخفى و پنهان هستى ؟
نه چنین نیست ، به خدا قسم ! من در تمام اعمال و مناسک حجّ همراه تو بوده ام .
بعد از آن تمام جاهائى را که من رفته بودم و اعمالى را که انجام داده بودم با تمام خصوصیّات و جزئیات بیان و معرّفى نمود و من بسیار حیرت زده شدم و از خود بى قرار گشتم و بى هوش روى زمین افتادم ؛ و پس از لحظه اى حالم بهتر شد و احساس کردم دستى به من خورد و مرا حرکت مى دهد.
هنگامى که برخاستم و نشستم فرمود:
زمانى که به شهر مدینه وارد شدى ، قصد اقامت کن و محلّ سکونت خود را منزل حضرت ابو عبداللّه ، جعفر بن محمد الصّادق علیه السلام قرار بده ؛ و از جهت لوازم خوراکى و آشامیدنى ناراحت نباش ، همچنین فکر لباس نکن ، انشاءاللّه همه آن ها مرتّب خواهد بود.
بعد از آن دفترى را که در آن دعاى فرج و نیز دعاى صلوات بر حضرت بود، تحویل من داد و فرمود: براى فرج و ظهور من این دعا را بخوان و براى من درود و صلوات فرست .
سپس افزود: مواظب باش این دفتر را در اختیار هرکس قرار ندهى مگر آن که از دوستان و علاقه مندان به ما اهل بیت رسالت باشد، خداوند متعال تو را موفّق گرداند.
عرضه داشتم : اى مولا و سرورم ! آیا بار دیگر موفّق به دیدار شما خواهم شد؟
فرمود: اگر خداوند متعال بخواهد.
حسن وجناء گوید: پس چون مناسک حجّ را انجام دادم ، طبق فرمایش حضرت عازم مدینه منوّره گشتم و پس از قصد اقامت ، در منزل امام صادق علیه السلام وارد شده و ساکن شدم .
و طبق وعده حضرت ولىّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ، هر روز به طور مرتّب مقدارى غذا و نان و آب برایم آورده مى شد، همچنین لباس مورد نیاز جهت هر فصلى برایم فراهم مى گردید، بدون آن که در این مورد تلاشى داشته باشم .(60)
جواب نامه و ناراحتى از برگشت هدیه
و نیز مرحوم شیخ مفید، صدوق ، کلینى و دیگر بزرگان رضوان اللّه علیهم ، به نقل از شخصى به نام حسن فرزند فضل بن زید - از اهالى یمن - حکایت کند:
رزوى پدرم نامه اى با دست خطّ خودش براى حضرت حجّة بن الحسن ، امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف نوشت و حضرت جواب آن را براى پدرم فرستاده ، من نیز به دنبال آن نامه اى براى حضرت نوشتم و جوابش برایم آمد.
سپس پدرم نامه اى دیگر توسطّ یکى از دانشمندان نوشت و براى حضرت فرستاد؛ ولى جواب این نامه نیامد، وقتى تحقیق و بررسى کردیم ، فهمیدیم که آن دانشمند از اعتقادات حقّه خود دست برداشته است ، به همین جهت حضرت جواب دست خطّ او را نفرستاده بود.
حسن بن الفضل افزود: پس از مدّتى به قصد زیارت مشاهد مشرّفه ، به سمت عراق و خراسان حرکت کردم ؛ و چون به شهر سامراء رسیدم و زیارت کردم ، در پایان وارد مقام و سرداب غیبت امام زمان علیه السلام شدم ، با خود گفتم : ایّام حجّ نزدیک است و ترسیدم از این که مبادا نتوانم براى حجّ مشرّف شوم .
در همین افکار بودم که پیش یکى از علماء به نام محمّد بن احمد رفتم و از او تقاضاى کمک نمودم ؟
در پاسخ ، به من گفت : به فلان مسجد مى روى ، در آن جا شخصى را خواهى دید که او مشکل تو را حلّ خواهد نمود.
وقتى وارد آن مسجد شدم ، پس از لحظاتى شخصى داخل شد و بدون آن که مرا از قبل دیده باشد، با نگاهى به من تبسّمى نمود و اظهار داشت : اى حسن بن الفضل ! غمگین و ناراحت مباش ، در همین سال به زیارت خانه خدا مشرّف مى شوى و مناسک حجّ را انجام مى دهى و بعد از آن صحیح و سالم به منزل و نزد خانواده ات بازخواهى گشت .
با شنیدن سخنان دلنشین او، قلبم آرام گرفت .
بعد از آن ، همان شخص کیسه اى را به من داد که داخل آن مقدارى پول و تعدادى لباس بود، با خود گفتم : این ها ناقابل است و برگرداندم ، او هم کیسه و لباس ها را گرفت و بدون آن که با من مطرح سخنى نماید، حرکت و رفت .
در همین لحظه به خود آمدم و گفتم : عجب کار زشت و اشتباهى کردم ، چرا هدایا را برگرداندم ؟!
و سپس نامه اى به محضر شریف حضرت نوشتم و ضمن عذرخواهى ، از آن حضرت طلب پوزش کردم .
این جریان در حالى واقع شد که از اموال دنیا هیچ نداشتم ، مگر لباسى را که پوشیده بودم و مرا غم و اندوه شدیدى فرا گرفته بود، ناگهان شخصى به عنوان ماءمور حضرت وارد شد و اظهار داشت : کار بدى کردى ؛ هنوز مولایت را نشناخته اى ، ما به دوستان این چنین کمک هائى را مى کنیم و چه بسا دوستان ما خودشان بجهت تبرّک ، از ما تقاضا و درخواست کمک کنند؛ و پس از این صحبت ها نامه اى تحویل من داد که در آن نوشته شده بود:
اشتباه کردى که هدایاى ما را برگرداندى و نپذیرفتى ، پس اگر استغفار و توبه کردى ، خداوند متعال گناهان تو را مى آمرزد و در هر حال چنانچه از کردار خود پشیمان هستى ، این کیسه را بگیر و پول هاى آن را خرجى راه و هزینه زندگى خود قرار بده و پیراهن را براى احرام حجّ استفاده کن .
و من بسیار خوشحال شدم و با گرفتن آن هدایا شکر و سپاس خداوند متعال را به جاى آوردم .(61)
اطّلاعیه اى بر غیبت کبرى
مرحوم شیخ طوسى و صدوق آورده اند براین که یکى از اصحاب به نام ابومحمّد، حسن بن احمد حکایت کند:
در آن سالى که وکیل خاصّ حضرت بقیّة اللّه الا عظم علیه السلام به نام شیخ علىّ بن محمّد سمرىّ رضوان اللّه علیه وفات یافت ، چند روز پیش از آن به دیدارش رفتم ؛ و عدّه اى از مردم نیز به ملاقات آن بزرگوار آمده بودند.
نامه اى را از طرف حضرت صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف به جمعیّت حاضر در منزلش ، ارائه نمود، که در آن مرقوم فرموده بود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ، اى علىّبن محمّد سمرىّ! خداوند به دوستان و آشنایان تو اءجر عنایت فرماید، همانا که مدّت عمر تو به پایان رسیده است و تا شش روز دیگر رحلت خواهى نمود، کارهاى خود را انجام بده و آماده رحلت براى جهان أبدى باش .
به کسى بعد از خودت وصیّت نکن و کسى را جانشین خویش مگردان ، چون که زمان غیبت کبرى فرا رسیده است .
و پس از آن ، دیگر - به طور مشخّص و آشکارا - ظهور نخواهم کرد، مگر آن که خداوند متعال اجازه فرماید، که مدّت زمانى بسیار طولانى باید سپرى شود.
قبل از ظهور من دل هاى مردم ، سیاه و تاریک و بى رحم خواهد شد، ظلم و تجاوز بر زمین گسترانیده مى شود.
سپس در پایان آن نامه شریفه ، چنین مرقوم فرموده بود:
بعضى از افراد ادّعاى دیدار و ملاقات با مرا مى نمایند، هرکس قبل از خروج سفیانى و قبل از صیحه آسمانى چنین ادّعائى را بنماید - که مرا به طور مشخّص دیده است - او دروغ گو و مفترى مى باشد.(62)
(و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلىّ العظیم ).
ابومحمّد حسن بن احمد در ادامه افزود: من آن نامه و مرقومه شریفه را دیدم و چون روز ششم فرا رسید به منزل وى آمدیم ، او را در حال احتضار یافتیم ، به او گفته شد: وصىّ و جانشین تو کیست ؟
در پاسخ اظهار داشت : تمام امور براى خداوند و در اراده او مى باشد و تمام مقدّرات در دست او است .
و این آخرین کلامى بود که گفت و به لقاءاللّه پیوست و دیگر کسى از او سخنى نشنید.(63)
منقبت دوازدهمین ستاره هدایت
افسوس که عمرى پى اغیار دویدیم |
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم |
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم |
جز حسرت و اندوه متاعى نخریدیم |
پس سعى نمودیم که ببینیم رخ دوست |
جان ها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم |
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر |
آبى به جز از خون دل خود نچشیدیم |
اى بسته به زنجیر تو دل هاى محبّان |
رحمى که در این بادیه بس رنج کشیدیم |
چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم |
از شام فراقت چو سحر گه ندمیدیم |
اى حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن |
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم |
ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه |
در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم |
اى دست خدا دست برآور که ز دشمن |
بس ظلم بدیدیم و بسى طعنه شنیدیم |
شمشیر کَجَت ، راست کند قامت دین را |
اى صاحب ولایت و والاتر از همه |
اى چشمه حیات و افاضات دائمه |
اى ابتداى خلقت و سر حلقه وجود |
اى انتهاى سلسله اولیاء همه |
از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد |
از عمر تو، به دور زمان ، حُسن خاتمه |
شاها به افتخار قدوم شریف تو |
شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه |
یابن الحسن بیا، که شد از روز غیبتت |
دنیا پر اضطراب و بشر در مخاصمه |
از سینه هاست ، نعره صلح و صفا بلند |
و ز کینه هاست ، فکر همه در مهاجمه |
مشکل بود، که جمله حقّ بشنود کسى |
کز باطل است ، گوش بشر پر ز همهمه |
قرآن ، که (لا یَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون ) |
با رأى هر کسى ، شده تفسیر و ترجمه |
تا دولتِ جهانىِ خود را به پا کنى |
دادت خدا شجاعت و نیروى لازمه |
حکم تو عدل مطلق و فرمان داور است |
حاجت نباشدت به شهود و محاکمه |
ز آن سرکشان ، که مردم دنیا به وحشتند |
قلب سلیم و پاک تو را نیست واهمه |
با این قواى جهان گیر ظالمان |
تنها توئى امید بشر، یا ابن فاطمه (ع ) |
اى پرچم شکوه تو بر آسمان بلند |
یک ره ، نظر فکن به علمدار علقمه |
بنگر به خاک و خون ، عَلَم سر نگون او |
گوئى که با درفش تو دارد مکالمه |
امشب (حسان ) به یاد تو از غصّه فارغ است |
پنج درس ارزشمند و آموزنده
1 - یکى از اصحاب امام حسن عسکرى علیه السلام به نام ابوهارون حکایت کند:
روزى خدمت آن حضرت شرفیاب شدم ، نوزادى را در حضور او دیدم - که همچون ماه شب چهارده نورانى بود - قنداقه او را گرفتم و باز کردم ، دیدم که ختنه شده است .
از پدرش امام عسکرى علیه السلام سؤال کردم که چه وقت و چگونه ختنه شد؟
فرمود: این نوزاد مهدى موعود است و او همانند دیگر ائمّه ختنه شده به دنیا آمده است ، چون هر یک از ما ائمّه ، ختنه شده وارد دنیا شده ایم ، ولى بجهت إجراى سنّت شریعت اسلام تیغ را بر محلّ ختنه گاه مى کشیم .(66)
2 - دو نفر از خدمت گزاران امام حسن عسکرى علیه السلام به نام نسیم و ماریه حکایت کنند:
چون حضرت مهدى ، نوزاد امام حسن عسکرى علیهماالسلام تولّد یافت ، انگشت سبّابه خود را به نشانه یکتائى خداوند متعال به سوى آسمان بلند کرد و پس از آن عطسه اى نمود و اظهار داشت : (الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد وآله ).
یعنى ؛ سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است و درود بر محمّد و بر اهل بیتش باد؛ و سپس فرمود: ظالمان و ستمگران گمان کرده اند حجّت الهى بى زبان مى باشد!!
چنانچه خداوند اجازه سخن گفتن دهد، آن وقت شکّ و شبهه همگان برطرف مى گردد.(67)
3 - امام محمّد باقر علیه السلام فرمود:
مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) چهار سیره و روش از چهار پیامبر از پیغمبران الهى را دارا مى باشد:
سنّت و روش حضرت موسى کلیم علیه السلام که (خائفا یترقّب ) بود، یعنى ؛ خوفناک و هر لحظه در انتظار فرج و ظهور مى باشد.
سنّت و سیره حضرت عیسى مسیح علیه السلام که گفتند: مرده است ولى فوت نکرد، بلکه غایب گردید.
سنّت حضرت یوسف علیه السلام که ناپدید شد.
سنّت و سیره جدّش ، حضرت رسول محمّد بن عبداللّه صلى الله علیه و آله که با شمشیر و جهاد قیام نمود و وظیفه خود را به پایان رساند.(68)
4 - امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
هنگامى که امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) ظهور نماید و وارد شهر کوفه گردد، گوشه اى از مسجد کوفه را اشاره نماید تا حفر نمایند؛ و چون آن محلّ را حفر کنند، تعداد دوازده هزار زره ، شمشیر و سپر بیرون آورند.
سپس دوازده هزار نفر عرب و عجم از پیروان خود را - که از شهرها و مناطق مختلف حضور یافته اند - دستور مى دهد تا هر کدام با آن سلاح ، مجهّز شوند و چون آماده گردند، دستور دهد: هرکس در موقعیّت شما قرار نگرفت او را به هلاکت رسانید - چون حجّت الهى بر همگان تمام شده است -.(69)
5 - همچنین از حضرت صادق آل محمّد علیه السلام وارد شده است که فرمود:
تمام علوم و فنون و تمام احکام و قوانین در بیست و هفت حرف خلاصه گشته است و توسّط پیامبران الهى علیهم السلام تنها دو حرف از آن حروف منتشر شده است و مردم غیر از آن دو حرف چیز دیگرى را نمى دانند.
ولى هنگامى که مهدى موعود، قائم آل محمّد (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) ظهور نماید بیست و پنج حرف نزد او باقى مانده است ؛ و آن حضرت مردم را نسبت به مجموع حروف آشنا مى نماید و تمام قوانین و احکام شریعت مقدّس سعادت بخش اسلام را در آن جامعه به اجراء در خواهد آورد.(70)
اظهار محبّت نسبت به حضرت مهدى (عجّ)
صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد |
گفت برخیز که آرامِ دم و جان آمد |
این نسیم ملکوتى ز کدامین چمن است |
که چو انفاس سحر غالیه افشان آمد |
مى کند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل |
که ز نرجس ثمرى پاک به دوران آمد |
سحر از پرده نشینان حریم ملکوت |
نغمه برخاست که آن خسرو خوبان آمد |
خفتگان را رسد این طرفه بشارت ز سروش |
که سحرگاه شب نیمه شعبان آمد |
چهره ، اى زُهره بپوشان که ز بام ملکوت |
زهره فاطمه با چهره تابان آمد |
شهسواریست که با صولت و شمشیر علىّ (ع ) |
از پى کشتن کفّار به میدان آمد |
مظهر صلح حسن (ع ) اوست که وجه حسن |
پى آرامش دل هاى پریشان آمد |
آن که اندر رگ او خون حسین بن علىّ است |
پى خونخواهى سالار شهیدان آمد |
در ره زهد و عبادت چو علىّ بن حسین |
پى خونخواهى سالار شهیدان آمد |
علم باقر (ع ) همه در اوست که با مثل علم |
رهبر جامعه بى سر و سامان آمد |
تا ز ناپاک کند مذهب صادق (ع ) را پاک |
با دلى روشن و آکنده ز ایمان آمد |
همچو کاظم که بود قبله حاجات و مراد |
دردمندان جهان را پى درمان آمد |
چون رضا تا که کند تکیه بر او رنگِ علوم |
وارث افسر سلطان خراسان آمد |
اوست سرچشمه تقوى و فضیلت چو جواد (ع ) |
منبع فیض و جوانمردى و احسان آمد |
هادى وادى حق کز پى ارشاد بشر |
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد |
یادگار حسن عسکرى (ع ) پاک سرشت |
که جهان را کند از عدل گلستان آمد |
قائم آل محمّد (ص ) شه اقلیم وجود |
که به فرماندهى عالم امکان آمد |
اى شه منتظر از منتظران چهره مپوش |
که دگر جان به لب از محنت هجران آمد |
همه گویند که مفتاح فرج صبر بود |
چهل حدیث گهربار منتخب
قال الا مام المهدی ، صاحب العصر و الزّمان سلام اللّه علیه و عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف :
1 - الَّذى یَجِبُ عَلَیْکُمْ وَ لَکُمْ اءنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَةٌ وَ اءئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللّهِ فى اءرْضِهِ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَاءْویلَ الْکِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.(72)
ترجمه :
فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت ، محور و اءساس امور، پیشوایان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم .
همچنین ما امین خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشیم ، حلال و حرام را مى شناسیم ، تاءویل و تفسیر آیات قرآن را عارف و آشنا هستیم .
2 - قالَ علیه السلام : اءنَا خاتَمُ الاَْوْصِیاءِ، بى یَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ اءهْلى وَشیعَتى .(73)
ترجمه :
فرمود: من آخرین وصیّ پیغمبر خدا هستم به وسیله من بلاها و فتنه ها از آشنایان و شیعیانم دفع و برطرف خواهد شد.
3 قالَ علیه السلام : اءمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا (اءحادیثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَ اءنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْکُمْ.(74)
ترجمه :
فرمود: جهت حلّ مشکلات در حوادث - امور سیاسى ، عبادى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى ، اجتماعى و... - به راویان حدیث و فقهاء مراجعه کنید که آن ها در زمان غیبت خلیفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم .
4 قالَ علیه السلام : الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا.(75)
ترجمه :
فرمود: حقانیّت و واقعیّت با ما اهل بیت رسول اللّه صلى الله علیه و آله مى باشد و کناره گیرى عدّه اى ، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد، چرا که ما دست پروره هاى نیکوى پروردگار مى باشیم ؛ و دیگر مخلوقین خداوند، دست پرورده هاى ما خواهند بود.
5 - قالَ علیه السلام : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فیها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ، فَإذَا اشْتَهى مُؤْمِنٌ وَلَدا خَلَقَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیرِ حَمْلٍ وَ لا وِلادَةٍ عَلَى الصُّورَةِ الَّتى یُریدُ کَما خَلَقَ آدَمَ علیه السلام عِبْرَةً.(76)
ترجمه :
فرمود: همانا بهشت جایگاهى است که در آن آبستن شدن و زایمان براى زنان نخواهد بود، پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نماید، خداوند متعال بدون جریان حمل و زایمان ، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى که حضرت آدم علیه السلام را آفرید.
6 - قالَ علیه السلام : لا یُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا یَدَّعیهِ إلاّج احِدٌ کافِرٌ.(77)
ترجمه :
فرمود: کسى با ما، در رابطه با مقام ولایت و امامت مشاجره و منازعه نمى کند مگر آن که ستمگر و معصیت کار باشد، همچنین کسى مدّعى ولایت و خلافت نمى شود مگر کسى که منکر و کافر باشد.
7 - قالَ علیه السلام : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إلاّ کَذّابٌ مُفْتَرٍ، وَ لا یَدَّعیهِ غَیْرُنا إلاّ ضالُّ غَوىٌٍّّ.(78)
ترجمه :
فرمود: حقیقت - در همه موارد و امور - با ما و در بین ما اهل بیت عصمت و طهارت خواهد بود و چنین سخنى را هر فردى غیر از ما بگوید دروغ گو و مفترى مى باشد؛ و کسى غیر از ما آن را ادّعا نمى کند مگر آن که گمراه باشد.
8 - قالَ علیه السلام : اءبَى اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماما وَ لِلْباطِلِ إ لاّزَهُوقا.(79)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، إباء و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن که به إتمام و کمال برسد و باطل ، نابود و مضمحل گردد.
9 - قالَ علیه السلام : إنَّهُ لَمْ یَکُنْ لاِ حَدٍ مِنْ آبائى إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِه بَیْعَةٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ، و إنّى اءخْرُجُ حینَ اءخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاِ حَدٍ مِنَ الطَّواغیتِ فى عُنُقى .(80)
ترجمه :
فرمود: همانا پدران من (ائمّه و اوصیاء علیهم السلام )، بیعت حاکم و طاغوت زمانشان ، بر ذمّه آن ها بود؛ ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمایم که هیچ طاغوتى بر من منّت و بیعتى نخواهد داشت .
10 - قالَ علیه السلام : اءنَا الَّذى اءخْرُجُ بِهذَا السَیْفِ فَاءمْلاَ الاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطا کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.(81)
ترجمه :
فرمود: من آن کسى هستم که در آخر زمان با این شمشیر - ذوالفقار - ظهور و خروج مى کنم و زمین را پر از عدل و داد مى نمایم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است .
11 - قالَ علیه السلام : اِتَّقُوا اللّهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْ مْرَ إلَیْنا، فَعَلَیْنا الاْ صْدارُ کَما کانَ مِنَّا الاْ یراُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ.(82)
ترجمه :
فرمود: از خدا بترسید و تسلیم ما باشید، و امور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بى نیاز و سیراب نمائیم همان طورى که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما مى باشد؛ و سعى نمائید به دنبال کشف آنچه از شما پنهان شده است نباشید.
12 - قالَ علیه السلام : اءمّا اءمْوالُکُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْیَقْطَعْ.(83)
ترجمه :
فرمود: اموال - خمس و زکوت - شما را جهت تطهیر و تزکیه زندگى و ثروتتان مى پذیریم ، پس هر که مایل بود بپردازد، و هر که مایل نبود نپردازد.
13 - قالَ علیه السلام : إنّا نُحیطُ عِلْما بِاءنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَیْى ءٌ مِنْ اءخْبارِکُمْ.(84)
ترجمه :
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائیم و چیزى از شما نزد ما پنهان نیست .
14 - قالَ علیه السلام : مَنْ کانَتْ لَهُ إلَى اللّهِ حاجَةٌ فَلْ یَغْتَسِلْ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّیْلِ وَ یَاءْتِ مُصَلاّهُ.(85)
ترجمه :
فرمود: هر که خواسته اى و حاجتى از پیشگاه خداوند متعال دارد بعد از نیمه شب جمعه غسل کند و جهت مناجات و راز و نیاز با خداوند، در جایگاه نمازش قرار گیرد.
15 - قالَ علیه السلام : یَابْنَ الْمَهْزِیارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ، لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها، إلاّ خَواصَّ الشّیعَةِ الَّتى تَشْبَهُ اءقْوالُهُمْ اءفْعالَهُمْ.(86)
ترجمه :
فرمود: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضى شماها براى همدیگر نبود، هرکس روى زمین بود هلاک مى گردید، مگر آن شیعیان خاصّى که گفتارشان با کردارشان یکى است .
16 - قالَ علیه السلام : وَاءمّا قَوْلُ مَنْ قالَ: إنَّ الْحُسَیْنَ لَمْ یَمُتْ فَکُفْرٌ وَتَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ.(87)
ترجمه :
فرمود: و امّا کسانى که معتقد باشند حسین زنده است و وفات نکرده ، کفر و تکذیب و گمراهى است .
17 - قالَ علیه السلام : مِنْ فَضْلِهِ، اءنَّ الرَّجُلَ یَنْسَى التَّسْبیحَ وَ یُدیرُا السَّبْحَةَ، فَیُکْتَبُ لَهُ التَّسْبیحُ.(88)
ترجمه :
فرمود: از فضائل تربت حضرت سیّدالشّهداء آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گرچه دعائى هم خوانده نشود.
18 - قالَ علیه السلام : فیمَنْ اءفْطَرَ یَوْما مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّدا بِجِماعٍ مُحَرَّمٍ اَوْ طَعامٍ مُحَرَّمٍ عَلَیْهِ: إنَّ عَلَیْهِ ثَلاثُ کَفّاراتٍ.(89)
ترجمه :
فرمود: کسى که روزه ماه رمضان را عمدا با چیز یا کار حرامى افطار - وباطل - نماید، (غیر از قضاى روزه نیز) هر سه نوع کفّاره (60 روزه ، اطعام 60 مسکین ، آزادى یک بنده ) بر او واجب مى شود.
19 - قالَ علیه السلام : اءلا اءُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ؟ قُلْتُ: بَلى ، فَقالَ: هُوَ اءمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ اءیّامٍ.(90)
ترجمه :
نسیم خادم گوید: در حضور حضرت عطسه کردم ، فرمود: مى خواهى تو را بر فوائد عطسه بشارت دهم ؟
عرض کردم : بلى .
فرمود: عطسه ، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مى بخشد.
20 - قالَ علیه السلام : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانى فى مَحْفِلٍ مِنَ النّاسِ.
(وَ قالَ علیه السلام :) مَنْ سَمّانى فى مَجْمَعٍ مِنَ النّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُاللّهِ.(91)
ترجمه :
فرمود: ملعون و مغضوب است کسى که نام اصلى مرا در جائى بیان کند.
و نیز فرمود: هر که نام اصلى مرا در جمع مردم بر زبان آورد، بر او لعنت و غضب خداوند مى باشد.
21 - قالَ علیه السلام : یَعْمَلُ کُلُّ امْرِى ءٍ مِنْکُمْ ما یَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّب ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَاِنَّ امْرَءا یَبْغَتُهُ فُجْاءةٌ حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حُوبَةٍ.(92)
ترجمه :
فرمود: هر یک از شما باید عملى را انجام دهد که سبب نزدیکى به ما و جذب محبّت ما گردد؛ و باید دورى کند از کردارى که ما نسبت به آن ، ناخوشایند و خشمناک مى باشیم ، پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه کند که دیگر به حال او سودى ندارد و نیز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد.
22 - قالَ علیه السلام : إنَّ الاْ رْضَ تَضِجُّ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَوْلِ الاْ غْلَفِ اءرْبَعینَ صَباحا.(93)
ترجمه :
فرمود: زمین تا چهل روز از ادرار کسى که ختنه نشده است ناله مى کند.
23 - قالَ علیه السلام : سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ اءلْزَمِ السُّنَنِ وَ اءوْجَبِها.(94)
ترجمه :
فرمود: سجده شکر پس از هر نماز از بهترین و ضرورى ترین سنّتها است .
24 - قالَ علیه السلام : إنّى لاَ مانٌ لاِ هْلِ الاْ رْضِ کَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لاِ هْلِ السَّماءِ.(95)
ترجمه :
فرمود: به درستى که من سبب آسایش و امنیّت براى موجودات زمینى هستم ، همان طورى که ستاره ها براى اهل آسمان أمان هستند.
25 - قالَ علیه السلام : قُلُوبُنا اَوْعِیَةٌ لِمَشیَّةِ اللّهِ، فَإذا شاءَ شِئْنا.(96)
ترجمه :
فرمود: قلوب ما ظرف هائى است براى مشیّت و اراده الهى ، پس هرگاه او بخواهد ما نیز مى خواهیم .
26 - قالَ علیه السلام : إنَّ اللّهَ مَعَنا، فَلافاقَةَ بِنا إلى غَیْرِهِ، وَالْحَقُّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا.(97)
ترجمه :
فرمود: خدا با ما است و نیازى به دیگران نداریم ؛ و حقّ با ما است و هر که از ما روى گرداند باکى نداریم .
27 - قالَ علیه السلام : مااءُرْغَمَ اءنْفَ الشَّیْطانِ بِشَیْى ءٍ مِثُلِ الصَّلاةِ.(98)
ترجمه :
فرمود: هیچ چیزى و عملى همانند نماز، بینى شیطان را به خاک ذلّت نمى مالد و او را ذلیل نمى کند.
28 - قالَ علیه السلام : لا یَحِلُّ لاِ حَدٍ اءنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إ ذْنِهِ.(99)
ترجمه :
فرمود: براى هیچکس جائز نیست که در اموال و چیزهاى دیگران تصرّف نماید مگر با اذن و اجازه صاحب و مالک آن .
29 - قالَ علیه السلام : فَضْلُ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.(100)
ترجمه :
فرمود: فضیلت تعقیب دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب نسبت به بعد از نمازهاى مستحبّى همانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحبّ مى باشد.
30 - قالَ علیه السلام : اءفْضَلُ اءوْقاتِها صَدْرُا النَّهارِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ.(101)
ترجمه :
فرمود: (براى انجام نماز جعفر طیّار) بهترین و با فضیلت ترین اوقات پیش از ظهر روز جمعه خواهد بود.
31 - قالَ علیه السلام : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اءخَّرَ الْغَداةَ إلى اءنْ تَنْقَضِى النُّجُومُ.(102)
ترجمه :
فرمود: ملعون و نفرین شده است آن کسى که نماز صبح را عمدا تاءخیر بیندازد تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند.
32 - قالَ علیه السلام : إنَّ اللّهَ قَنَعَنا بِعَوائِدِ إحْسانِهِ وَ فَوائِدِ اِمْتِنانِهِ.(103)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، ما اهل بیت را به وسیله احسان و نعمت هایش قانع و خودکفا گردانده است .
33 - قالَ علیه السلام : إنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَیْنَ اءَحَدٍ قَرابَةٌ، وَ مَنْ اءنْکَرَنى فَلَیْسَ مِنّى ، وَ سَبیلُهُ سَبیلُ ابْنِ نُوحٍ.(104)
ترجمه :
فرمود: بین خداوند و هیچ یک از بندگانش ، خویشاوندى وجود ندارد - و براى هرکس به اندازه اعمال و نیّات او پاداش داده مى شود - هرکس مرا انکار نماید از (شیعیان و دوستان ) ما نیست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح خواهد بود.
34 - قالَ علیه السلام : اءما تَعْلَمُونَ اءنَّ الاْ رْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إمّا ظاهِرا وَإمّا مَغْمُورا.(105)
ترجمه :
فرمود: آگاه و متوجه باشید بر این که در هیچ حالتى ، زمین خالى از حجّت خداوند نخواهد بود، یا به طور ظاهر و آشکار و یا به طور مخفى و پنهان .
35 - قالَ علیه السلام : إذا أذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ، وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ.(106)
ترجمه :
فرمود: چنانچه خداوند متعال اجازه سخن و بیان حقایق را به ما بدهد، حقانیّت آشکار مى گردد و باطل نابود مى شود و خفقان و مشکلات برطرف خواهد شد.
36 - قالَ علیه السلام : وَ اءمّا وَجْهُ الاْ نْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَکَالاْ نْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إذا غَیَّبَها عَنِ الاْ بْصارِ السَّحابُ.(107)
ترجمه :
فرمود: چگونگى بهره گیرى و استفاده از من در دوران غیبت همانند انتفاع از خورشید است در آن موقعى که به وسیله ابرها از چشم افراد ناپدید شود.
37 - قالَ علیه السلام : وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ، فَقَدْ نَصَحْتُ لَکُمْ، وَ اللّهُ شاهِدٌ عَلَیَّ وَ عَلَیْکُمْ.(108)
ترجمه :
فرمود: هدف و قصد خویش را نسبت به محبّت و دوستى ما - اهل بیت عصمت و طهارت - بر مبناى عمل به سنّت و اجراء احکام الهى قرار دهید، پس همانا که موعظها و سفارشات لازم را نموده ام ؛ و خداوند متعال نسبت به همه ما و شما گواه مى باشد.
38 - قالَ علیه السلام : اءمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإنَّهُ إلَى اللّهِ، وَ کَذَبَ الْوَقّاتُونَ.(109)
ترجمه :
فرمود: زمان ظهور من مربوط به اراده خداوند متعال مى باشد و هرکس زمان آن را معیّن و معرّفى کند دروغ گفته است .
39 - قالَ علیه السلام : اءکْثِرُواالدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فَإنَّ ذلِکَ فَرَجَکُمْ.(110)
ترجمه :
فرمود: براى تعجیل ظهور من - در هر موقعیّت مناسبى - بسیار دعا کنید که در آن فرج و حلّ مشکلات شما خواهد بود.
40 - دَفَعَ إلَیَّ دَفْتَرا فیهِ دُعاءُالْفَرَجِ وَ صَلاةٌ عَلَیْهِ، فَقالَ : فَبِهذا فَادْعُ.(111)
ترجمه :
یکى از مؤمنین به نام اءبومحمّد، حسن بن وجناء گوید: زیر ناودان طلا در حرم خانه خدا بودم که حضرت ولىّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف را دیدم ، دفترى را به من عنایت نمود که در آن دعاى فرج و صلوات بر آن حضرت بود.
سپس فرمود: به وسیله این نوشته ها بخوان و براى ظهور و فرج من دعا کن و بر من درود و تحیّت بفرست .
و آن دعا بر حسب مشهور چنین نقل شده است :
(اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فُلانِ بْنِ فُلانْ (الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَریّ) صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فى هذِهِ السّاعَةِ وَ فى کُلِّ ساعَةٍ، وَلیّا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَ دَلیلا وَ عَیْنا حَتّى تُسْکِنَهُ اءرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا).(112)