اسلام رحمانی در برابر اسلام وحیانی
پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ
قرائت رحمانی از اسلام، اسلام را صرفاً یک دین اخلاقی میداند و معتقد است که حوزهی سیاست از دین مجزاست و اسلام تنها برحسب اخلاقی بودنش مجاز به نصیحت و توصیه به نهادهای سیاسی برای منش اخلاقی است. بنابراین رابطهی دین با دولت را به یک رابطهی موعظهآمیز محدود میکند و وجه آمرانهی دین بر سیاست را تا حد زیادی کمرنگ میکند.
گروه سیاسی/ محمدمهدی مشهدی؛ رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با دانشجویان، ضمن توصیه بر پرهیز از سطحینگری در ارتباط با مفاهیم اسلامی، به نقد برخی شعارهای اسلامنما و غلطانداز، همچون اسلام رحمانی که امروزه رایج شده است، پرداختند. در چند دهه اخیر در ایران، اسلام با پسوندهای مختلفی، همچون اسلام التقاطی، اسلام سرمایهداری، اسلام سوسیالیستی، اسلام سلطنتی، اسلام رسالهای، اسلام سبز، اسلام سیاه و در آخر اسلام رحمانی قرائت شده است.
این پسوندها در حال ترسیم دو ظاهر متفاوت از اسلام هستند. در یک طرف یک ظاهر مثبت و جذاب نسبت به اسلام، و در طرف دیگر یک ظاهر منفی و تیره با خاصیت دفعکننده نسبت به اسلام ارائه میشود. مسلماً در نگاه دوم، نگاهی تیره و در ضدیت با اسلام قرائت میشود، که موضع آن واضح و مشخص است؛ اما بعضاً یک نگاه مثبت و زیبا از اسلام قرائت میشود که درحالیکه ظاهری جذاب دارد، محتوایی وارونه و تحریفشده نسبت به اسلام ارائه میدهد. اینگونه قرائتها نیاز به تعمق بیشتر دارد، چراکه موضع آنها بهطور کامل مشخص نیست و صرفاً اسلام نما هستند تا اینکه اسلامی باشند. در این خصوص حضرت علی (ع) خبر از روزگاری میدهند که در آن اسلام همچون پوستین وارونه پوشیده باشد. [نهج البلاغه-خطبه 108] اسلام رحمانی قرائتی از اسلام است که از در مقاطع مختلف به انحای مختلف طرح شده است. این قرائت، اسلام را یک دین صرفاً رحمانی تعریف میکند، که با هرگونه مبارزه و خشونت مخالف است.
"نظریهپردازان این قرائت از اسلام، اسلام رحمانی را در مقابل اسلامی که خود از آن بهعنوان اسلام فاشیستی، اسلام طالبانی، اسلام خشونتطلب و اسلام متحجرانه یاد میکنند، قرار دادهاند. به عقیده این نظریهپردازان، در این قرائت چیزی از تعالیم اسلام حذف نمیشود، بلکه برخی از احکام و شعائر اسلامی که باعث روح خشونتطلبی میشوند، تصحیح میشوند.
این نظریهپردازان برای عاری کردن اسلام از هرگونه خشونت و شدادت، مؤلفه استکبارستیزی و مبارزه علیه زورگویان را از شعائر اسلامی حذف میکنند اسلام رحمانی به استقلال نهاد دین از سیاست، یعنی دولت و استقلال دولت از نهاد دین قائل شده است." [اصول دهگانه اسلام رحمانی - محسن کدیور]. قرائت رحمانی از اسلام، اسلام را صرفاً یک دین اخلاقی میداند و معتقد است که حوزه سیاست از دین مجزاست و اسلام تنها برحسب اخلاقی بودنش مجاز به نصیحت و توصیه به نهادهای سیاسی برای منش اخلاقی میباشند. بنابراین رابطه دین با دولت را به یک رابطه موعظهآمیز محدود میکند و وجه آمرانه دین بر سیاست را تا حد زیادی کمرنگ میکند.
نظریهپردازان اسلام رحمانی، لزوم ترویج این قرائت از اسلام را در جهت مقابله با اسلام هراسی و جاذبه بیشتر اسلام در بین دیگر ادیان و عاملی برای اتحاد تمام مسلمین جهان توجیه میکنند، درحالیکه در چند سال اخیر از این مفهوم برای بخشش برخی از عوامل فتنه و ایجاد روابط مودتآمیز با کسانی که این موج اسلام هراسی را به راه انداختهاند و همچنین استکبار جهانی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
نظریهپردازان اسلام رحمانی، لزوم ترویج این قرائت از اسلام را در جهت مقابله با اسلام هراسی و جاذبه بیشتر اسلام در بین دیگر ادیان و عاملی برای اتحاد تمام مسلمین جهان توجیه میکنند، درحالیکه در چند سال اخیر از این مفهوم برای بخشش برخی از عوامل فتنه و ایجاد روابط مودتآمیز با کسانی که این موج اسلام هراسی را به راه انداختهاند و همچنین استکبار جهانی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
شعار اسلام رحمانی دارای مفاهیمی است که ظاهر آن را زیبا کرده است، اما باطن آن گویای ظاهرش نیست. اینکه بگوییم رحمانیت خداوند، بر دیگر صفات وی غلبه دارد و یا برای شناخت اسلام، به درک رحمانیت خداوند بسنده کنیم، تفکر غلطی است. صفات خداوند، بهگونهای نیستند که یکی بر دیگری غلبه یا رجحان داشته باشد، بلکه این صفات در عرض هم، ذات خداوند را متجلی میکنند. خداوند دارای صفات بیشماری است.
پروردگار متعال در عین اینکه رحمان و رحیم است، شدید العقاب و شدید المحال نیز است، در عین اینکه محوکننده بدیهاست، انتقام گیرنده سختی است و در عین اینکه جنت خود را برای پاداش نیکوکاران قرار داده است، دوزخ خود را بهعنوان عاقبت گنهکاران قرار داده است. بنابراین خداوند نهتنها رحمانترین است، بلکه قهارترین نیز است، و این بیان حاکی از این مسئله است که، برای شناخت ذات اسلام نباید تنها به رحمانیت خداوند اکتفا کرد.
اسلامی که مبنای آن در قضاوت بین مؤمن و غیر مؤمن، کافر دشمن و کافر غیردشمن رحمانیت باشد، حکم آن ناعادلانه و غلط خواهد بود. چنین اسلامی دیگر میانهرو نخواهد بود، بلکه یک اسلام تندرو و افراطی خواهد بود که فرقی بین مؤمن و غیرمؤمن قائل نیست، که این صفات از ذات مقدس اسلام به دور است. «پس آیا کسی که مؤمن است، مثل کسی است که فاسق است؟ (هرگز چنین نیست) مساوی نیستند». [سوره سجده-آیه 18]
قرآن کریم حتی در برخورد مودتآمیز بین کافرانی که با اسلام دشمنی ندارند و کافرانی که در دشمنی با اسلام هستند، تفکیک قائل شده است، که بر اساس آن محبت و مودت نباید تنها مورد توجه مسلمانان باشد، بلکه تا حد توان باید نسبت به غیرمسلمانانی که نسبت به اسلام دشمنی ندارند، مودت کرد. [سوره ممتحنه-آیه 8]
یکی دیگر از مصادیق نقص این اسلام بهاصطلاح رحمانی، ماجرای دزدیدن خلخال از پای آن زن یهودی است، «وقتی خبر رسید که یکی از سپاهیان معاویه به خانه یک زن مسلمان و یک زن غیرمسلمان هجوم برده و خلخال، دستبند و گوشوارههایش را کندهاند و آنها جز گریه و فریاد چیزی برای دفاع نداشتهاند، حضرت علی (ع) به خشم آمده و فرمودند: اگر به خاطر این حادثه مرد مسلمانی از اندوه بمیرد، برای او ملامتی نیست بلکه نزد من سزاوار و بجاست». [نهج البلاغه-خطبه 27]
وجود این مصادیق در قرآن و نهجالبلاغه، نشاندهنده بیاساسی تئوریهای اسلام رحمانیِ مندرآوردی و خود ارجاع است، که نهتنها هدف از قرائت آن، ایجاد امت واحده اسلامی نیست، بلکه با شعار فاصله گرفتن از مبارزه با استکبار، به دنبال فاصله گرفتن از اسلام ناب محمدی است. هر مقولهای که خارج از اسلام ناب باشد، اسلام آمریکایی است. اسلام آمریکایی دارای مشخصههایی است، از جمله:
1) اسلام آمریکایی بههیچوجه در تضاد با آمریکا بهعنوان شیطان بزرگ و منافع آن عمل نمیکند. وقتی مؤلفه مبارزه با استکبار از اسلام ناب با توجیه رحمانیت اسلام حذف شود، این امر نشان از بیطرفی این اسلام نسبت به استکبار جهانی است. بنابراین آشکار است که با توسل بر چنین اسلامی، نمیتوان داعیه اسلام ظلمستیز را داشت.
2) تأیید و حمایت آمریکا از چنین اسلامی، خود مهمترین دلیل بر غیر اسلامی بودن آن است. در این خصوص نیز در چند سال اخیر افراد و گروههایی از این شعار استفاده کردهاند که مورد حمایت آمریکا بودهاند.
اسلام رحمانی بهعنوان، یک مفهوم خود ارجاع ریشه در، لیبرالیسم غرب دارد. غربی که ژست لیبرالمآبانه و اباحهگرانه جدیدش، تصویب ازدواج همجنسگرایان است، درحالیکه در جامعه علمی آن، تحقیق تاریخی در برخی موارد از جمله هولوکاست ممنوع بوده و جرم محسوب میشود.
شالوده لیبرالیسم غرب اومانیسم است. اومانیسم با شعار، محوریت قرار دادن انسان در امور، در طول زمان نتیجهاش خداناباوری و نفی معنویات شده است. ماهیت اسلامی متکی به این تفکر، نه اسلامی است و نه بویی از رحمانیت برده است، بلکه حافظ منافع گروههای سلطهگر و مستکبر جهانی است. اسلام رحمانی که در پی سازش و مودت با این گروههای سلطهگر و زورگو که همواره به دنبال دشمنی با اسلام و مسلمین بودهاند، باشد نهتنها اسلامی نیست، بلکه یک مفهوم غلطانداز است که برخی از ارزشهای اصیل اسلامی را وارونهسازی کرده است. نگاه مودتآمیز و از روی رحمت به تمام موضوعات و موجودات تحت عنوان اسلام رحمانی، یک تفکر اشتباه است که برخلاف مبانی عقلی و قرآنی است.
این قرائت از اسلام، چون از اسلام ناب محمدی و مبانی آن فاصله گرفته است و در رابطه با استکبار و ظلمستیزی موضعی بیطرفانه اتخاذ کرده است و به انزوای سیاسی سوق پیدا میکند، درحالیکه یکی از شاخههای اسلام ناب، مبارزه با تحجر در عین پایبندی کامل به احکام اسلامی و مبارزه با لیبرالها و اسلامستیزان است.
یکی از توجیهات نظریهپردازان اسلام رحمانی، درباره رحمانیت مطلق اسلام این است که 113 سوره از قرآن کریم با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده است. همانطور که واضح است در متون قرآن، هر جا که مخاطب آیات الهی مشرکان، منافقان و یا کافرانی که نیت اصلاح نداشته و در پی نابودی اسلام ناب، وارونهسازی حقایق اسلام بوده و به دشمنی با رسول خدا پرداختهاند، همان خداوند رحمان و رحیم، به آنها وعده عذاب سخت و مهلکی در این دنیا و در جهان آخرت داده است و به مؤمنان دستور مقابله و مبارزه با این مشرکان را داده است.
تنها سورهای که در قرآن بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود، سوره توبه (برائت یا رفعت) است. «حضرت علی (ع) در بیان علت این استثناء فرمودهاند: آمدن بسم الله... برای امان و رحمت است، اما این سوره برای برداشته شدن امان نازل شده است». بنابراین علت نبود «بسم الله الرحمن الرحیم» در این سوره، لحن قهرآمیز خداوند نسبت به مشرکان است.
جمعبندی:
اسلام رحمانی، یک مفهوم مندرآوردی و خود ارجاع است، که ملحم از لیبرالیسم غرب دارد، که برخی از ارزشها و مبانی اسلام ناب را وارونهسازی کرده است. این قرائت از اسلام، چون از اسلام ناب محمدی و مبانی آن فاصله گرفته است و در رابطه با استکبار و ظلمستیزی موضعی بیطرفانه اتخاذ کرده است و به انزوای سیاسی سوق پیدا میکند، درحالیکه یکی از شاخههای اسلام ناب، مبارزه با تحجر در عین پایبندی کامل به احکام اسلامی و مبارزه با لیبرالها و اسلامستیزان است. مفاهیمی از این قبیل که ظاهری زیبا دارند و در همان نگاه اول باعث ترسیم یک ذهنیت مثبت از آن مفهوم میشوند، نیاز به تعمق بیشتری دارند و اگر با سطحینگری بررسی شوند، انسان را دچار خطا و اشتباه میکنند، چراکه مهمترین تفاوت این مفاهیم زیبا و مثبت با مفاهیم بهظاهر منفی، این است که این مفاهیم غلطانداز هستند و رویکرد اولیه انسان را به خود مثبت میکنند.
* محمدمهدی مشهدی؛ کارشناس مسائل سیاسی
۹۴/۰۵/۰۱